انگلیسی به فارسی

<hr> (شطرنج) فیل را به طور مورب حرکت دادن و در سر راه اسب قرار دادن

(شطرنج) فیل را به طور مورب حرکت دادن و در سر راه اسب قرار دادن

fianchetto

fianna

fiants

fiar

fiaroblast

fiars

fiaschi

<hr> معنی : شکست مفتضحانه، ناکامی، بطری شراب <hr> معانی دیگر : شکست افتضاح آمیز، افتضاح، مایه ی آبرو ریزی، کالیدگی، هزیمت، (بطری گردن دراز و دارای شکم کروی که بخش پایین آن از حصیر پوشیده است) غرابه، کراوه، تنگ شراب

معنی : شکست مفتضحانه، ناکامی، بطری شراب معانی دیگر : شکست افتضاح آمیز، افتضاح، مایه ی آبرو ریزی، کالیدگی، هزیمت، (بطری گردن دراز و دارای شکم کروی که بخش پایین آن از حصیر پوشیده است) غرابه، کراوه، تنگ شراب

fiasco

fiascoes

fiascos

<hr> معنی : امر، رخصت، حکم، اجازه، حکمی <hr> معانی دیگر : (لاتین: چنین باشد، حکم می شود که) حکم قانونی، فرمان، دستور، یاسا، امری

معنی : امر، رخصت، حکم، اجازه، حکمی معانی دیگر : (لاتین: چنین باشد، حکم می شود که) حکم قانونی، فرمان، دستور، یاسا، امری

fiat

<hr> اسکناس بی پشتوانه (که به فرمان و اعتبار سلطان یا دولت و غیره در جریان گذاشته می شود)، پول کاغذکه بحکم قانون رواج یابدوتعهدی برای پرداخت ان نباشد

اسکناس بی پشتوانه (که به فرمان و اعتبار سلطان یا دولت و غیره در جریان گذاشته می شود)، پول کاغذکه بحکم قانون رواج یابدوتعهدی برای پرداخت ان نباشد

fiat money

fiatconfirmatio

fiaunt

<hr> معنی : ضربت، ضرب، دروغ، دروغ در چیز جزئی، دروغ گفتن <hr> معانی دیگر : دروغ کوچک، دروغ کم اهمیت، دروغ مصلحت آمیز، جفنگ، دروه، دروه در چیز جزئی، دروه گفتن

معنی : ضربت، ضرب، دروغ، دروغ در چیز جزئی، دروغ گفتن معانی دیگر : دروغ کوچک، دروغ کم اهمیت، دروغ مصلحت آمیز، جفنگ، دروه، دروه در چیز جزئی، دروه گفتن

fibbed

fibber

fibbery

fibbing

fibdom

<hr> معنی : تار، رشته، لیف، بافت، نخ، فیبر <hr> معانی دیگر : fibre رشته، لیف الیاف

معنی : تار، رشته، لیف، بافت، نخ، فیبر معانی دیگر : fibre رشته، لیف الیاف

fiber

fiber bundle

fiber optic cable

<hr> (شاخه ای از نور شناسی که با فرستادن نور و تصویر و غیره از درون تارهای پلاستیکی سر و کار دارد) فیبر نوری

(شاخه ای از نور شناسی که با فرستادن نور و تصویر و غیره از درون تارهای پلاستیکی سر و کار دارد) فیبر نوری

fiber optics

fiber or fibre

fiber-optic transmission system

<hr> معنی : ورقه فیبر <hr> معانی دیگر : تخته ی فیبر، فیبر (چوبی که از خمیر چوب درست شده است)

معنی : ورقه فیبر معانی دیگر : تخته ی فیبر، فیبر (چوبی که از خمیر چوب درست شده است)

fiberboard

fibered

<hr> پر کنک، پر کنه (ماده ی پنبه مانند نایلونی که لحاف و غیره را از آن پر می کنند)، آکنه، آگنه

پر کنک، پر کنه (ماده ی پنبه مانند نایلونی که لحاف و غیره را از آن پر می کنند)، آکنه، آگنه

fiberfill

<hr> (نام تجارتی)، فایبرگلاس، پشم شیشه

(نام تجارتی)، فایبرگلاس، پشم شیشه

fiberglas

<hr> معنی : پشم شیشه، شیشه رشته مانند <hr> معانی دیگر : شیشه رشته مانند، پشم شیشه

معنی : پشم شیشه، شیشه رشته مانند معانی دیگر : شیشه رشته مانند، پشم شیشه

fiberglass

fiberization

<hr> رشته رشته کردن، لیفی کردن، فیبر کردن

رشته رشته کردن، لیفی کردن، فیبر کردن

fiberize

fiberized

fiberizer

fiberizing

fiberless

fiberoptic

<hr> تاربین (دستگاهی که با آن درون بدن را می بینند)، رشته بین

تاربین (دستگاهی که با آن درون بدن را می بینند)، رشته بین

fiberscope

fiberware

fibonacci number

fibonacci search

<hr> (ریاضی) زنجیره ی فیبو ناچی، دنباله فیبو ناجی

واژه های حرف "f" - انگلیسی به فارسی