انگلیسی به فارسی

field maple

field marigold

field mark

<hr> معنی : سپهبد <hr> معانی دیگر : ارتشبد، فیلد مارشال

معنی : سپهبد معانی دیگر : ارتشبد، فیلد مارشال

field marshal

field mice

field mint

<hr> معنی : موش صحرایی <hr> معانی دیگر : موش صحرایی

معنی : موش صحرایی معانی دیگر : موش صحرایی

field mouse

field mouse-ear

field mushroom

field mustard

field of battle

field of fire

<hr> (فیزیک - برق) میدان نیرو، میدان نیرو، میدان نیروی مغناطیسی

(فیزیک - برق) میدان نیرو، میدان نیرو، میدان نیروی مغناطیسی

field of force

field of honor

field of operation

field of operations

field of study

field of view

field of vision

<hr> (ارتش) افسر رزمی، افسر رسته ی رزمی، افسر عملیات صحرایی

(ارتش) افسر رزمی، افسر رسته ی رزمی، افسر عملیات صحرایی

field officer

field pansy

field pea

field pennycress

field poppy

field press censorship

field pussytoes

field ration

field sandbur

field scabious

field separator

<hr> خدمات پایکار، تعمیر در محل

خدمات پایکار، تعمیر در محل

field service

field soybean

field spaniel

field sparrow

field speedwell

field sport

field strength

field tent

<hr> (اتومبیل یا اسباب و غیره را) عملا امتحان کردن، آزمون عملی کردن (ابزار و غیره)، (تحت شرایط واقعی) آزمایش کردن، ازمون پایکار

(اتومبیل یا اسباب و غیره را) عملا امتحان کردن، آزمون عملی کردن (ابزار و غیره)، (تحت شرایط واقعی) آزمایش کردن، ازمون پایکار

field test

<hr> (فیزیک) پنداره ی میدان ها، تئوری میدان ها

(فیزیک) پنداره ی میدان ها، تئوری میدان ها

field theory

<hr> مسابقه ی سرعت و شکار یابی سگ های شکاری (در دشت شکار)

مسابقه ی سرعت و شکار یابی سگ های شکاری (در دشت شکار)

field trial

<hr> (آموزش) سفرکوتاه علمی، رفتن به جایی (نه چندان دور) برای مشاهده ی چیزی

(آموزش) سفرکوتاه علمی، رفتن به جایی (نه چندان دور) برای مشاهده ی چیزی

field trip

<hr> (مکانیک) قرقره ی آهنربایی مولد، قرقره ی سیم پیچ شده ی القاگر

(مکانیک) قرقره ی آهنربایی مولد، قرقره ی سیم پیچ شده ی القاگر

field winding

<hr> (ارتش) سنگربندی موقت، سنگر خاکی، کارهای صحرایی :زمین پیمایی ومانندان، استحکامات

(ارتش) سنگربندی موقت، سنگر خاکی، کارهای صحرایی :زمین پیمایی ومانندان، استحکامات

واژه های حرف "f" - انگلیسی به فارسی