انگلیسی به فارسی

haruspicy

<hr> جان هاروارد (کشیشی که دانشگاه هاروارد به یاد بود او است)

جان هاروارد (کشیشی که دانشگاه هاروارد به یاد بود او است)

harvard

harvardian

harvardize

harveian

<hr> معنی : نتیجه، محصول، حاصل، خرمن، هنگام درو، وقت خرمن، درو کردن و برداشتن <hr> معانی دیگر : درو، برداشت (محصول)، فصل برداشت، فراورده ی سال، درو کردن، (محصول) برداشت کردن، بهره برداری کردن، پیامد، به دست آوردن، برخوردار شدن، گردآوری محصول

معنی : نتیجه، محصول، حاصل، خرمن، هنگام درو، وقت خرمن، درو کردن و برداشتن معانی دیگر : درو، برداشت (محصول)، فصل برداشت، فراورده ی سال، درو کردن، (محصول) برداشت کردن، بهره برداری کردن، پیامد، به دست آوردن، برخوردار شدن، گردآوری محصول

harvest

<hr> جشن سپاسگزاری هنگام درو

جشن سپاسگزاری هنگام درو

harvest festival

harvest fly

<hr> معنی : اخر خرمن، پایان درو، محل جمع اوری خرمن <hr> معانی دیگر : به خانه بردن آخرین توده ی خرمن سال، (انگلیس) جشن درو

معنی : اخر خرمن، پایان درو، محل جمع اوری خرمن معانی دیگر : به خانه بردن آخرین توده ی خرمن سال، (انگلیس) جشن درو

harvest home

harvest mite

<hr> معنی : ماه شب چهارده، بدر <hr> معانی دیگر : ماه شب چهارده در هنگام درو (حدود 21 شهریور)

معنی : ماه شب چهارده، بدر معانی دیگر : ماه شب چهارده در هنگام درو (حدود 21 شهریور)

harvest moon

harvest mouse

harvest time

harvest-lice

harvestable

harvestbug

harvested

<hr> (شخص) خرمن بردار، درو کننده، دروگر، ماشین درووباقه بندی

(شخص) خرمن بردار، درو کننده، دروگر، ماشین درووباقه بندی

harvester

harvesters

harvestfish

harvestfishes

harvesting

harvestless

<hr> معنی : خرمن بردار، نوعی عنکبوت، درو گر <hr> معانی دیگر : (شخص) خرمن بردار، درو کننده، دروگر، خرمن بردار، یکجورکارتنه

معنی : خرمن بردار، نوعی عنکبوت، درو گر معانی دیگر : (شخص) خرمن بردار، درو کننده، دروگر، خرمن بردار، یکجورکارتنه

harvestman

harvestmen

harvestry

harvests

harvesttime

harvey

harynges

harzburgite

<hr> سوم شخص مفرد در زمان حال از فعل: have، دارد

سوم شخص مفرد در زمان حال از فعل: have، دارد

<hr> معنی : بوده، بوده است <hr> معانی دیگر : (عامیانه - شخص یا چیزی که سابقا متداول یا موثر بوده است ولی نه اکنون) دیروزین، از کارافتاده، آدم از دور خارج شده، سابقا

معنی : بوده، بوده است معانی دیگر : (عامیانه - شخص یا چیزی که سابقا متداول یا موثر بوده است ولی نه اکنون) دیروزین، از کارافتاده، آدم از دور خارج شده، سابقا

has been

has-been

hasard

haschisch

<hr> (خوراک آلمانی) خوراک گوشت خرگوش

(خوراک آلمانی) خوراک گوشت خرگوش

hasenpfeffer

<hr> معنی : مخلوط، امیزش، خورش، ادم کودن، ریزه ریزه کردن، خرد کردن، مخلوط کردن <hr> معانی دیگر : (عامیانه) افتضاح کردن، (بسیار) بد انجام دادن، قاتی پاتی کردن، (گوشت یا سبزیجات) خرد کردن، ریزریز کردن، خوراک گوشت خرد کرده و سبزیجات، آمیزه ای از چیزهای مستعمل یا قبلا گفته شده، هر چیز قاتی پاتی، شله قلمکار، درهم و برهم، (امریکا- عامیانه) پیشخدمتی کردن (به ویژه در ناهارخوری دانشجویان)، (خودمانی) حشیش، گوشت وسبزه های پخته که باهم بیامیزند

معنی : مخلوط، امیزش، خورش، ادم کودن، ریزه ریزه کردن، خرد کردن، مخلوط کردن معانی دیگر : (عامیانه) افتضاح کردن، (بسیار) بد انجام دادن، قاتی پاتی کردن، (گوشت یا سبزیجات) خرد کردن، ریزریز کردن، خوراک گوشت خرد کرده و سبزیجات، آمیزه ای از چیزهای مستعمل یا قبلا گفته شده، هر چیز قاتی پاتی، شله قلمکار، درهم 

hash

<hr> (خوراکپزی) سیب زمینی ریز کرده و سرخ شده (hashed browns هم می گویند)

(خوراکپزی) سیب زمینی ریز کرده و سرخ شده (hashed browns هم می گویند)

hash browns

hash head

<hr> (امریکا - عامیانه) رستوران ارزان

(امریکا - عامیانه) رستوران ارزان

hash house

hash mark

<hr> (عامیانه) پس از مذاکرات طولانی حل کردن یا توافق کردن

(عامیانه) پس از مذاکرات طولانی حل کردن یا توافق کردن

hash out

<hr> (عامیانه) به تفصیل مورد بحث قرار دادن، جزئیات را مورد مذاکره قرار دادن

(عامیانه) به تفصیل مورد بحث قرار دادن، جزئیات را مورد مذاکره قرار دادن

واژه های حرف "h" - انگلیسی به فارسی