انگلیسی به فارسی

leg-pulling

legacies

<hr> معنی : اری، میرای <hr> معانی دیگر : ارث، مرده ریگ، میراث، ترکه، ماترک، ارثیه، (مجازی) بازمانده، یادبود، میراک، ارک

معنی : اری، میرای معانی دیگر : ارث، مرده ریگ، میراث، ترکه، ماترک، ارثیه، (مجازی) بازمانده، یادبود، میراک، ارک

legacy

<hr> معنی : شرعی، قانونی، حقوقی، مشروع <hr> معانی دیگر : روا، مطابق قانون، دادیکی، مشروع (در برابر: غیرقانونی illegal)، وابسته به وکلای دادگستری، وابسته به علم حقوق، قضایی، (الهیات مسیحی) وابسته به احکام موسی، وابسته به این فلسفه: رستگاری جاودانی بیشتر در اثر کارهای نیک حاصل می شود تا مشیت الهی و قسمت

معنی : شرعی، قانونی، حقوقی، مشروع معانی دیگر : روا، مطابق قانون، دادیکی، مشروع (در برابر: غیرقانونی illegal)، وابسته به وکلای دادگستری، وابسته به علم حقوق، قضایی، (الهیات مسیحی) وابسته به احکام موسی، وابسته به این فلسفه: رستگاری جاودانی بیشتر در اثر کارهای نیک حاصل می شود تا مشیت الهی و قسمت

legal

legal action

legal age

legal blindness

legal cap

legal code

legal document

<hr> (امریکا - خودمانی) وکیل مبرز، وکیل دادگستری زبر دست

(امریکا - خودمانی) وکیل مبرز، وکیل دادگستری زبر دست

legal eagle

legal fee

legal fraud

<hr> (امریکا) تعطیل رسمی، تعطیلات رسمی وقانونی

(امریکا) تعطیل رسمی، تعطیلات رسمی وقانونی

legal holiday

legal injury

legal instrument

legal jointure

legal list

legal ouster

legal pad

legal philosophy

legal principle

legal proceeding

legal profession

legal relation

legal representative

<hr> (وجوهی که بانک ها و غیره موظف اند به عنوان ذخیره در صندوق داشته باشند) اندوخته ی قانونی

(وجوهی که بانک ها و غیره موظف اند به عنوان ذخیره در صندوق داشته باشند) اندوخته ی قانونی

legal reserve

legal residence

legal separation

legal status

legal system

<hr> پول رایج (کشور)، پول قانونی، پول رایجیاقانونی

پول رایج (کشور)، پول قانونی، پول رایجیاقانونی

legal tender

legal transfer

legal-size

legalese

legalised

legalises

legalising

<hr> معنی : رستگاری از راه نیکوکاری، افراط در مراعات قانون، اصول قانون پرستی <hr> معانی دیگر : پیروی سفت و سخت از قانون، قانون پرستی

معنی : رستگاری از راه نیکوکاری، افراط در مراعات قانون، اصول قانون پرستی معانی دیگر : پیروی سفت و سخت از قانون، قانون پرستی

legalism

legalisms

<hr> آدم زیاد قانونی، کسیکه دراجرای آیین های قانونی زیاده روی میکند

آدم زیاد قانونی، کسیکه دراجرای آیین های قانونی زیاده روی میکند

legalist

legalistic

legalistically

legalists

legalities

<hr> معنی : قانونی بودن، مطابقت با قانون، رعایت قانون <hr> معانی دیگر : قانونیت

معنی : قانونی بودن، مطابقت با قانون، رعایت قانون معانی دیگر : قانونیت

legality

legalization

<hr> معنی : برسمیت شناختن، قانونی کردن، اعتبار قانونی دادن <hr> معانی دیگر : روا کردن، دادیک کردن

معنی : برسمیت شناختن، قانونی کردن، اعتبار قانونی دادن معانی دیگر : روا کردن، دادیک کردن

واژه های حرف "l" - انگلیسی به فارسی