انگلیسی به فارسی

<hr> اندازه گیری، پیماننده

measurer

measurers

<hr> اقدامت، پیشگیریها علوم نظامى : پیش بینیها

اقدامت، پیشگیریها علوم نظامى : پیش بینیها

measures

<hr> اندازهگیر، در خور اندازه گیری یا پیمایش، پیما، سنج

اندازهگیر، در خور اندازه گیری یا پیمایش، پیما، سنج

measuring

measuring cup

measuring device

measuring instrument

measuring rod

measuring system

measuring unit

measuring worm

measuringworm

<hr> معنی : گوشت، خوراک، غذای اصلی، غذا دادن، خوراک دادن <hr> معانی دیگر : (خوراکی) گوشت، لخم، (مجازی) لب، مایه، جوهر، پروز، اصل، جان کلام، مغز (گردو و فندق و غیره)، شکار، (قدیمی) شام، گوشت فقط گوشت چهارپایان، غذا، ناهار، شام

معنی : گوشت، خوراک، غذای اصلی، غذا دادن، خوراک دادن معانی دیگر : (خوراکی) گوشت، لخم، (مجازی) لب، مایه، جوهر، پروز، اصل، جان کلام، مغز (گردو و فندق و غیره)، شکار، (قدیمی) شام، گوشت فقط گوشت چهارپایان، غذا، ناهار، شام

meat

meat cleaver

meat counter

<hr> چرخ گوشت، ماشین گوشت خرد کنی

چرخ گوشت، ماشین گوشت خرد کنی

meat grinder

meat hook

meat hooks

meat house

meat loaf

meat market

meat packer

meat packing

meat pie

<hr> قفسه گوشت که باتورسیمی درست می کنند، قفسه توری

قفسه گوشت که باتورسیمی درست می کنند، قفسه توری

meat safe

meat thermometer

meat-packing business

meatal

<hr> (خوراک پزی) قیمه ریزه، کوفته ی گوشتی، کوفته قلقلی

(خوراک پزی) قیمه ریزه، کوفته ی گوشتی، کوفته قلقلی

meatball

meatballs

meatbird

meated

meath

meathe

<hr> (خودمانی) آدم احمق، پخمه، کله خر

(خودمانی) آدم احمق، پخمه، کله خر

meathead

meathook

meathooks

meatily

meatiness

<hr> بی گوشت، هنگام پرهیز از گوشت، بدون غذا

بی گوشت، هنگام پرهیز از گوشت، بدون غذا

meatless

<hr> (خوراک پزی - یک قطعه گوشت چرخ کرده که آن را پخته و مثل نان ساندویچی می برند) میت لوف (meat loaf هم می نویسند)

(خوراک پزی - یک قطعه گوشت چرخ کرده که آن را پخته و مثل نان ساندویچی می برند) میت لوف (meat loaf هم می نویسند)

meatloaf

<hr> معنی : قصاب، گوشت فروش <hr> معانی دیگر : گوشت فروش، قصاب

معنی : قصاب، گوشت فروش معانی دیگر : گوشت فروش، قصاب

واژه های حرف "m" - انگلیسی به فارسی