انگلیسی به فارسی

paper tape reader

paper thin

<hr> (شخص یا کشور و غیره که تهدید می کند ولی نیرو و اراده ندارد) ببر کاغذی، پهلوان پنبه

(شخص یا کشور و غیره که تهدید می کند ولی نیرو و اراده ندارد) ببر کاغذی، پهلوان پنبه

paper tiger

paper toweling

paper wasp

paper white

paper work

paper-back book

paper-mache

paper-pusher

paperasserie

<hr> معنی : کتاب جلد کاغذی <hr> معانی دیگر : (کتاب و غیره) جلد نازک، جلد کاغذی، (جلد) شمیزی

معنی : کتاب جلد کاغذی معانی دیگر : (کتاب و غیره) جلد نازک، جلد کاغذی، (جلد) شمیزی

paperback

paperback book

paperbacked

paperbacks

paperbark

paperbark birch

<hr> معنی : مقوا، کاغذ مقوایی <hr> معانی دیگر : تخته ی کاغذی، کاغذ آهاری

معنی : مقوا، کاغذ مقوایی معانی دیگر : تخته ی کاغذی، کاغذ آهاری

paperboard

paperboards

paperbound

<hr> (پسر) روزنامه فروش، روزنامه رسان

(پسر) روزنامه فروش، روزنامه رسان

paperboy

paperboys

papercutting

papered

paperer

paperers

paperful

papergirl

<hr> معنی : کسیکه کاغذ دیواری میچسباند <hr> معانی دیگر : کارگری که کاغذ دیواری می چسباند، کاغذ چسبان، کاغذ بدیوارزن

معنی : کسیکه کاغذ دیواری میچسباند معانی دیگر : کارگری که کاغذ دیواری می چسباند، کاغذ چسبان، کاغذ بدیوارزن

paperhanger

paperhangers

<hr> کاغذ چسبانی بر دیوار

paperhanging

paperiness

paperings

paperknife

paperknives

paperlike

papermaker

papermaking

papermouth

papern

papers

papershell

<hr> وزنه ی کاغذ (وزنه ی زینتی که روی اوراق روی میز و غیره می گذارند تا باد آنها را نراند)، کاغذ نگهدار، وزنه

وزنه ی کاغذ (وزنه ی زینتی که روی اوراق روی میز و غیره می گذارند تا باد آنها را نراند)، کاغذ نگهدار، وزنه

paperweight

paperweights

paperwhite

<hr> معنی : نوشته، تشریفات اداری، کاغذ بازی، تکالیف درسی، کار روی کاغذ، کار نوشتنی <hr> معانی دیگر : کار دفتری، کاغذ بازی و تشریفات اداری، منشی گری، نوشته، کار روی کاغذ، کار نوشتنی، تکالیف درسی

معنی : نوشته، تشریفات اداری، کاغذ بازی، تکالیف درسی، کار روی کاغذ، کار نوشتنی معانی دیگر : کار دفتری، کاغذ بازی و تشریفات اداری، منشی گری، نوشته، کار روی کاغذ، کار نوشتنی، تکالیف درسی

واژه های حرف "p" - انگلیسی به فارسی