انگلیسی به فارسی

tamehearted

tameheartedness

tamein

tameins

<hr> معنی : رام نشدنی <hr> معانی دیگر : وحشی، رام نشده، نارام، سرکش

معنی : رام نشدنی معانی دیگر : وحشی، رام نشده، نارام، سرکش

tameless

tamelessly

tamelessness

tamely

tamenes

<hr> رامی، اموختگی، دست اموزی

رامی، اموختگی، دست اموزی

tameness

tamer

tamerlanism

tamers

tamest

tamias

tamidine

<hr> معنی : زبان تمیل <hr> معانی دیگر : (بومی جنوب هندوستان و بخشی از سریلانکا) تامیل

معنی : زبان تمیل معانی دیگر : (بومی جنوب هندوستان و بخشی از سریلانکا) تامیل

tamil

<hr> استان تامیل نادو (در جنوب هند - مرکز: مدرس - 130356 کیلومتر مربع)

استان تامیل نادو (در جنوب هند - مرکز: مدرس - 130356 کیلومتر مربع)

tamil nadu

tamilian

tamilic

tamine

taming

taminy

tamis

tamise

<hr> معنی : انجمن تامانی نیویورک <hr> معانی دیگر : (سازمان حزب دموکرات در شهر نیویورک - تاسیس: 1789) تامنی (tammany hall و tammany society هم می گویند)، وابسته بانجمن طرفدار کسب نفوذ سیاسی وبلدی بوسیله رشاء

معنی : انجمن تامانی نیویورک معانی دیگر : (سازمان حزب دموکرات در شهر نیویورک - تاسیس: 1789) تامنی (tammany hall و tammany society هم می گویند)، وابسته بانجمن طرفدار کسب نفوذ سیاسی وبلدی بوسیله رشاء

tammany

tammanyism

tammanyite

tammanyize

tammar

tammie

tammies

tammock

<hr> (دهمین ماه سال یهودی) تموز

(دهمین ماه سال یهودی) تموز

tammuz

tammy

tamonea

tamoyo

<hr> معنی : سوراخی را با شن وغیره پر کردن <hr> معانی دیگر : (با ضربه های سنبه و غیره چیزی را در سوراخی) چپاندن، تپاندن، چپاندن، سفت کوبیدن، در فشردن، (دینامیت گذاری برای ساختن تونل و غیره) سوراخ را با باروت و سپس شن یا خاک پر کردن، خاک چپانی کردن، کیپ کردن، بوسیله ضربات متوالی بالا یا پایین راندن

معنی : سوراخی را با شن وغیره پر کردن معانی دیگر : (با ضربه های سنبه و غیره چیزی را در سوراخی) چپاندن، تپاندن، چپاندن، سفت کوبیدن، در فشردن، (دینامیت گذاری برای ساختن تونل و غیره) سوراخ را با باروت و سپس شن یا خاک پر کردن، خاک چپانی کردن، کیپ کردن، بوسیله ضربات متوالی بالا یا پایین راندن

tamp

tamp down

<hr> شهر تمپا (بندری در کرانه ی غربی فلوریدا - امریکا)

شهر تمپا (بندری در کرانه ی غربی فلوریدا - امریکا)

tampa

tampala

tampalas

tampang

tampans

<hr> معنی : رشوه دادن، مداخله وفضولی کردن، مذاکرات پنهانی وزیر جلی داشتن <hr> معانی دیگر : (شخص یا اسباب) تپانگر، چپاننده، کوبگر، درفشر، (قدیمی) تمهید کردن، مقدمه چینی کردن، زمینه سازی کردن، نقشه طرح کردن، ناخنک مردن

معنی : رشوه دادن، مداخله وفضولی کردن، مذاکرات پنهانی وزیر جلی داشتن معانی دیگر : (شخص یا اسباب) تپانگر، چپاننده، کوبگر، درفشر، (قدیمی) تمهید کردن، مقدمه چینی کردن، زمینه سازی کردن، نقشه طرح کردن، ناخنک مردن

tamper

tampered

<hr> معنی : فضول، مداخله کننده <hr> معانی دیگر : فضول، مداخله کننده

معنی : فضول، مداخله کننده معانی دیگر : فضول، مداخله کننده

واژه های حرف "t" - انگلیسی به فارسی