great pity

great plague

great plain

<hr> کشور دارای قدرت بزرگ جهانی، کشور با قدرت

کشور دارای قدرت بزرگ جهانی، کشور با قدرت

great power

great pyramid of giza

<hr> مهر رسمی کشور (که اسناد مهم هر ایالت یا مملکتی را با آن مهر می کنند)، مهر سلطنتی

مهر رسمی کشور (که اسناد مهم هر ایالت یا مملکتی را با آن مهر می کنند)، مهر سلطنتی

great seal

great shape

great shortage

great show

great smog of london

great snakes

great solar flash

great someone

great story

great success

great taste

great terror

great thing since sliced bread

great time

great to meet you

great to see you

<hr> برادر پدر بزرگ یا مادر بزرگ (granduncle هم می گویند)، granduncle زمانی برابر 00852 سال

برادر پدر بزرگ یا مادر بزرگ (granduncle هم می گویند)، granduncle زمانی برابر 00852 سال

great uncle

great wall

great war

great work

<hr> شهر و حومه و شهرک های اطراف آن، بزرگتر

شهر و حومه و شهرک های اطراف آن، بزرگتر

greater

greater glider

greater good

greater risk

greater supraclavicular fossa

greater trochanter

greater uniformity

greater wax moth

greatest

greatest achievement

greatest generation

greatest integer function

greatest lower bound

greatful

<hr> زیاد، بسیار، خیلی، باشرافت، ازروی بزرگی، ازروی بزرگ منشی

زیاد، بسیار، خیلی، باشرافت، ازروی بزرگی، ازروی بزرگ منشی

greatly

<hr> معنی : عظمت، سربزرگی، فرهی، سرافرازی <hr> معانی دیگر : بزرگی، بزرگ منشی، زیادی، بسیاری

معنی : عظمت، سربزرگی، فرهی، سرافرازی معانی دیگر : بزرگی، بزرگ منشی، زیادی، بسیاری

greatness

greatthankes

greco roman wrestling

grede

<hr> معنی : یونان، کشور یونان <hr> معانی دیگر : یونان، کشور یونان

معنی : یونان، کشور یونان معانی دیگر : یونان، کشور یونان

greece

greece freak

<hr> معنی : از، طمع، حرص <hr> معانی دیگر : آز، آزمندی، فزون خواهی، حریص بودن، طمع ورزیدن

معنی : از، طمع، حرص معانی دیگر : آز، آزمندی، فزون خواهی، حریص بودن، طمع ورزیدن

واژه های حرف "g" - پیشنهاد کاربران