market value added

<hr> قابلیت عرضه در بازار

marketability

<hr> معنی : قابل فروش، قابل عرضه در بازار <hr> معانی دیگر : فروختنی، مرغوب، دارای خریدار، باب بازار، وابسته به خرید و فروش، دادوستدی

معنی : قابل فروش، قابل عرضه در بازار معانی دیگر : فروختنی، مرغوب، دارای خریدار، باب بازار، وابسته به خرید و فروش، دادوستدی

marketable

marketable securities

marketed

marketeer

marketer

<hr> معنی : بازار یابی، علم فروش <hr> معانی دیگر : خرید و فروش، دادوستد، کسب و کار، (اقتصاد) بازاریابی

معنی : بازار یابی، علم فروش معانی دیگر : خرید و فروش، دادوستد، کسب و کار، (اقتصاد) بازاریابی

marketing

marketing authorization

marketing combination

marketing materials

marketing mix

marketing objectives

marketing success

marketisation

marketization

marketology

<hr> معنی : بازار، بازار گاه، میدان فروش کالا <hr> معانی دیگر : (با: the) دادوستد بازرگانی، بازرگانی، محل فروش (به ویژه محل بی سقف)، بازار گاه

معنی : بازار، بازار گاه، میدان فروش کالا معانی دیگر : (با: the) دادوستد بازرگانی، بازرگانی، محل فروش (به ویژه محل بی سقف)، بازار گاه

marketplace

markets

markets for managers

markets make confidence

<hr> معنی : نشان، علامت گذاری، علامت سلاح، نشاندار سازی <hr> معانی دیگر : نشانه گذاری، علامت گذاری (رجوع شود به: mark)، انگ

معنی : نشان، علامت گذاری، علامت سلاح، نشاندار سازی معانی دیگر : نشانه گذاری، علامت گذاری (رجوع شود به: mark)، انگ

marking

marking axe

marking gun

marking hammer

marking time

markov inequality

marks

marks fair

marks the end of

marksetter

<hr> معنی : تیرانداز ماهر، نشانه گیر <hr> معانی دیگر : آماج زن

معنی : تیرانداز ماهر، نشانه گیر معانی دیگر : آماج زن

marksman

marksmanship

markup pricing

marky

marley

marli

<hr> معنی : نیزه ماهی، ماهی شکاری بزرگ <hr> معانی دیگر : (جانورشناسی) مارلین (انواع نیزه ماهی های ژرف زی به ویژه: makaira nigricans)، ماهی شکاری بزرگ از جنس makaria

معنی : نیزه ماهی، ماهی شکاری بزرگ معانی دیگر : (جانورشناسی) مارلین (انواع نیزه ماهی های ژرف زی به ویژه: makaira nigricans)، ماهی شکاری بزرگ از جنس makaria

marlin

marlinespike hitch marlinspike hitch

marlinespike marlinspike

marly limestones

<hr> معنی : لرزانک، مربای به، مربای نارنج <hr> معانی دیگر : مربای پرتقال، مارمالاد

معنی : لرزانک، مربای به، مربای نارنج معانی دیگر : مربای پرتقال، مارمالاد

marmalade

marmaronetta angustirostris

<hr> دیزی، دیگ سفالین، سوپ پخته شده در دیگ سفالین

دیزی، دیگ سفالین، سوپ پخته شده در دیگ سفالین

marmite

marmosets

<hr> معنی : موش خرمای کوهی <hr> معانی دیگر : (جانورشناسی) مارموت (انواع سنجاب های جنس marmota)، موش خرما

معنی : موش خرمای کوهی معانی دیگر : (جانورشناسی) مارموت (انواع سنجاب های جنس marmota)، موش خرما

واژه های حرف "m" - پیشنهاد کاربران