<hr> معنی : کاروان موتوری <hr> معانی دیگر : (در مشایعت ها و غیره) زنجیره ی اتومبیل ها

معنی : کاروان موتوری معانی دیگر : (در مشایعت ها و غیره) زنجیره ی اتومبیل ها

motorcade

<hr> اتومبیل، خودرو سواری، گردونه خودرو، اتوموبیل

اتومبیل، خودرو سواری، گردونه خودرو، اتوموبیل

motorcar

<hr> معنی : موتورسیکلت <hr> معانی دیگر : موتور سیکلت، دوچرخه موتوردار، موتورسیکلت

معنی : موتورسیکلت معانی دیگر : موتور سیکلت، دوچرخه موتوردار، موتورسیکلت

motorcycle

motorcycle riding

<hr> علوم مهندسى : موتورسوار

علوم مهندسى : موتورسوار

motorcyclist

<hr> اتومبیل رانی، ماشین سواری

اتومبیل رانی، ماشین سواری

motoring

motoring offences

motorisation

motorise

motorised

<hr> راننده، سفرکننده با اتومبیل، ماشین ران، ماشین سوار

راننده، سفرکننده با اتومبیل، ماشین ران، ماشین سوار

motorist

motorists

motorization

<hr> معنی : موتوری کردن، موتوریزهکردن <hr> معانی دیگر : موتور دار کردن، مجهز به خودرو کردن

معنی : موتوری کردن، موتوریزهکردن معانی دیگر : موتور دار کردن، مجهز به خودرو کردن

motorize

<hr> یکان موتورى علوم نظامى : یکان موتوریزه محمول موتورى

یکان موتورى علوم نظامى : یکان موتوریزه محمول موتورى

motorized

motorized unit

<hr> معنی : راننده موتور <hr> معانی دیگر : ماشینچی، راننده، راننده واگون یا لوکوموتیوبرقی

معنی : راننده موتور معانی دیگر : ماشینچی، راننده، راننده واگون یا لوکوموتیوبرقی

motorman

motorsport

<hr> اتوراه عمران : راه ماشین رو معمارى : شاهراه

اتوراه عمران : راه ماشین رو معمارى : شاهراه

motorway

motricity

motter

mottled enamel

mottles

mottling

<hr> معنی : اندرز، پند، شعار، حکمت، سخن زبده <hr> معانی دیگر : آرم، آرمان

معنی : اندرز، پند، شعار، حکمت، سخن زبده معانی دیگر : آرم، آرمان

motto

moud

mouih

<hr> معنی : کپک قارچی، کپرک، قارچ انگلی گیاهان، کالبد، کپک، کپک زدن، کپرک زدن، با قالب بشکل دراوردن <hr> معانی دیگر : (انگلیس) رجوع شود به: mold، قالب، فطرت، الگو

معنی : کپک قارچی، کپرک، قارچ انگلی گیاهان، کالبد، کپک، کپک زدن، کپرک زدن، با قالب بشکل دراوردن معانی دیگر : (انگلیس) رجوع شود به: mold، قالب، فطرت، الگو

mould

<hr> در گاوآهن خاک برکردان، (انگلیس) رجوع شود به: moldboard

در گاوآهن خاک برکردان، (انگلیس) رجوع شود به: moldboard

mould board

mould cure retreading

mould drop

mould shift

mouldboard

mouldboard extension

mouldboard plough

moulded pulp packaging molded pulp packaging

<hr> (انگلیس) رجوع شود به: molding، گچبری، قالب ریزی، ریخته گری

(انگلیس) رجوع شود به: molding، گچبری، قالب ریزی، ریخته گری

moulding

moulding machine

moulding sand

<hr> معنی : پوست انداختن، موی ریختن، تولک رفتن <hr> معانی دیگر : (انگلیس) رجوع شود به: molt، پر ریختن

معنی : پوست انداختن، موی ریختن، تولک رفتن معانی دیگر : (انگلیس) رجوع شود به: molt، پر ریختن

moult

moultitasking

moumtain

mouna

<hr> معنی : خرپشته، پشته، تپه، ماهور، بر امدگی، خاک ریزساختن، با خاک ریز محصور کردن <hr> معانی دیگر : خاک انباشت، پرندک، بژ، تپه ی کوچک، تل، کتل، توده، انباشته، تل انبار، تلنبار، (قدیمی) با خاک انباشت محصور و مستحکم کردن، رجوع شود به: orb

معنی : خرپشته، پشته، تپه، ماهور، بر امدگی، خاک ریزساختن، با خاک ریز محصور کردن معانی دیگر : خاک انباشت، پرندک، بژ، تپه ی کوچک، تل، کتل، توده، انباشته، تل انبار، تلنبار، (قدیمی) با خاک انباشت محصور و مستحکم کردن، رجوع شود به: orb

واژه های حرف "m" - پیشنهاد کاربران