ocur

odaiba

<hr> کلفت یا صیغه، در حرم سلطان عثمانی

کلفت یا صیغه، در حرم سلطان عثمانی

odalisque

odaparfumu

<hr> معنی : فرد، ادم عجیب، فرد، غیر عادی، چرند، عجیب، طاق، عجیب و غریب، تک <hr> معانی دیگر : تا، تاق، لنگه، ناقص (به ویژه یک سری کتاب یا مجله که چند جلد آن کم است)، نا جور، فرد (در برابر: زوج)، تاق (در برابر: جفت)، منفرد، خرد، خرده، پول خرد، پول سیاه، اندی، خرده ای، کمی، چندی، گهگاهی، اتفاقی، نا معین، گاه و بیگاه، جور واجور، متفرقه، نا بهنجار، بیواره، دور افتاده، خارج از دسترس، رجوع شود به: odds، (قدیمی - ندا به نشان شگفتی) خدایا!، ای خدا!، interj :سوگند ملایم، بخدا، adj : طاق، نخاله

معنی : فرد، ادم عجیب، فرد، غیر عادی، چرند، عجیب، طاق، عجیب و غریب، تک معانی دیگر : تا، تاق، لنگه، ناقص (به ویژه یک سری کتاب یا مجله که چند جلد آن کم است)، نا جور، فرد (در برابر: زوج)، تاق (در برابر: جفت)، منفرد، خرد، خرده، پول خرد، پول سیاه، اندی، خرده ای، کمی، چندی، گهگاهی، اتفاقی، نا معین، گاه و ب

<hr> مطالب گوناگون، متفاوت

odd and ends

odd and even

odd day

odd days

odd duck

odd eye

odd job

<hr> کارهای گوناگون، خرده کاری، کارهای سرپایی، پادویی

کارهای گوناگون، خرده کاری، کارهای سرپایی، پادویی

odd jobs

odd looking

<hr> معنی : سر خر <hr> معانی دیگر : (این بازی: با شیر یا خط کردن و غیره افراد را حذف می کنند) بازی حذفی، شخص حذف شده (در این بازی)

معنی : سر خر معانی دیگر : (این بازی: با شیر یا خط کردن و غیره افراد را حذف می کنند) بازی حذفی، شخص حذف شده (در این بازی)

odd man out

odd moments

<hr> معنی : طاق <hr> معانی دیگر : عدد طاق، شماره فرد

معنی : طاق معانی دیگر : عدد طاق، شماره فرد

odd number

odd numbered

odd odd nucleus

odd one out

odd out

odd permutation

odd pricing

odd ratio

odd things

odd to

odd with be emotion

<hr> معنی : عجیب و غریب <hr> معانی دیگر : (امریکا- خودمانی) آدم عجیب و غریب، آدم غیر عادی، خل وضع

معنی : عجیب و غریب معانی دیگر : (امریکا- خودمانی) آدم عجیب و غریب، آدم غیر عادی، خل وضع

oddball

odder looking

oddly

<hr> عجیب است که، جالب اینکه، از عجایب است که

عجیب است که، جالب اینکه، از عجایب است که

oddly enough

oddly shaped

<hr> معنی : طاقی <hr> معانی دیگر : غرابت

معنی : طاقی معانی دیگر : غرابت

oddness

<hr> معنی : فرصت، شانس، فرق، عدم توافق، نا برابری، احتمالات، احتمال و وقوع، تمایل بیک سو <hr> معانی دیگر : مزیت، برتری، امتیاز، (در شرط بندی و مسابقه و غیره) احتمال، شانس برد، نسبت شرط بندی (مثلا" برنده ی پنج به یک پولش پنج برابر میشود)، فرجه، شرایط سخت (رجوع شود به: odd)، (قدیمی) نا برابری ها، عدم تساوی ها، توفیرها، (نادر) تفاوت، میزان تفاوت، میزان اختلاف، مغایرت

معنی : فرصت، شانس، فرق، عدم توافق، نا برابری، احتمالات، احتمال و وقوع، تمایل بیک سو معانی دیگر : مزیت، برتری، امتیاز، (در شرط بندی و مسابقه و غیره) احتمال، شانس برد، نسبت شرط بندی (مثلا" برنده ی پنج به یک پولش پنج برابر میشود)، فرجه، شرایط سخت (رجوع شود به: odd)، (قدیمی) نا برابری ها، عدم تساوی ها، 

odds

<hr> معنی : چیز، خرت و پرت، باقی مانده، تکه و پاره <hr> معانی دیگر : خرده ریزها، (کالا) باقیمانده، فروش نرفته، ته مانده، اشیای متفرقه، هنزر و پنزر

معنی : چیز، خرت و پرت، باقی مانده، تکه و پاره معانی دیگر : خرده ریزها، (کالا) باقیمانده، فروش نرفته، ته مانده، اشیای متفرقه، هنزر و پنزر

odds and ends

odds are good

<hr> دارای احتمال (بردن یا انتخاب شدن و غیره) بیش از 50 درصد، بیشتر محتمل، محتمل به برد یا موفقیت

دارای احتمال (بردن یا انتخاب شدن و غیره) بیش از 50 درصد، بیشتر محتمل، محتمل به برد یا موفقیت

odds on

odds ratio

oddy odd

<hr> معنی : قصیده، غزل، چکامه، قطعه شعر بزمی <hr> معانی دیگر : (در اصل) شعری که برای آواز خوانی نوشته شده است، شعر غنایی، شعر بزمی، قصیده <hr> ode _ پسوند: گذر، گذرگاه، مسیر [electrode]، پسوند: همانند، شبیه [nematode]

معنی : قصیده، غزل، چکامه، قطعه شعر بزمی معانی دیگر : (در اصل) شعری که برای آواز خوانی نوشته شده است، شعر غنایی، شعر بزمی، قصیده ode _ پسوند: گذر، گذرگاه، مسیر [electrode]، پسوند: همانند، شبیه [nematode]

odear

odecolen

oded ha noded

<hr> رود ادر (که از جمهوری چک سر چشمه گرفته و بخشی از مرز آلمان و لهستان را تشکیل می دهد)

رود ادر (که از جمهوری چک سر چشمه گرفته و بخشی از مرز آلمان و لهستان را تشکیل می دهد)

oder

oder pests

<hr> معنی : نفرت انگیز، بدصفت، کراهت اور <hr> معانی دیگر : تنفر انگیز، متنفر کننده، بیزار کننده، آریغ انگیز

معنی : نفرت انگیز، بدصفت، کراهت اور معانی دیگر : تنفر انگیز، متنفر کننده، بیزار کننده، آریغ انگیز

واژه های حرف "o" - پیشنهاد کاربران