پیشنهاد کاربران

project startup

project status

project technical register

project through

project yourself

projected

projected on

projected onto

projected sales

projected winner

projectification

<hr> معنی : موشک، پرتابه، مرمی، جسم پرتاب شونده <hr> معانی دیگر : ویژه ی پرتاب کردن به جلو، وابسته به پیش افکنی، پرتابی، افکنشی، پرتابشی، گلوله (سلاح آتشین)، پرانه، اژدر، گرهه

معنی : موشک، پرتابه، مرمی، جسم پرتاب شونده معانی دیگر : ویژه ی پرتاب کردن به جلو، وابسته به پیش افکنی، پرتابی، افکنشی، پرتابشی، گلوله (سلاح آتشین)، پرانه، اژدر، گرهه

projectile

projectile type sampling

<hr> معنی : طرح ریزی <hr> معانی دیگر : تولید نمایش گرافیکى دو بعدى از یک صفحه سه بعدى، تصویر کامپیوتر : طرح ریزى

معنی : طرح ریزی معانی دیگر : تولید نمایش گرافیکى دو بعدى از یک صفحه سه بعدى، تصویر کامپیوتر : طرح ریزى

projecting

<hr> معنی : تجسم، طرح، بر امدگی، نقشه کشی، پرتاب، سده، تصویر، پیش امدگی، نور افکنی، پروژه، افکنش، پیش افکنی، اگراندیسمان <hr> معانی دیگر : افکندن، هر چیزی که بیرون زده است، بیرون زدگی، پیش آمدگی، (نقشه ی جغرافیایی و غیره) روش ترسیم، برآورد، پیش بینی (از روی مدارک و آمار و غیره)، پیش نمایی، (روش نشان دادن فیلم و غیره با پروژکتور) نمایش، پیشتابی، (روان شناسی) فرافکنی، برون افکنی، طرح ریزی، پرتو افکنی

معنی : تجسم، طرح، بر امدگی، نقشه کشی، پرتاب، سده، تصویر، پیش امدگی، نور افکنی، پروژه، افکنش، پیش افکنی، اگراندیسمان معانی دیگر : افکندن، هر چیزی که بیرون زده است، بیرون زدگی، پیش آمدگی، (نقشه ی جغرافیایی و غیره) روش ترسیم، برآورد، پیش بینی (از روی مدارک و آمار و غیره)، پیش نمایی، (روش نشان دادن فیلم

projection

projection areas

projection mapping

projection neuron

projection pursuit

projection system

projectised organization

projective identification

projective test

projective tests

projectivity

projectized activities

<hr> معنی : خیال باف، طرح ریز، پروژکتور، پرتو افکن، پیش افکن <hr> معانی دیگر : آپارات، پیشتاب، فراتاب

معنی : خیال باف، طرح ریز، پروژکتور، پرتو افکن، پیش افکن معانی دیگر : آپارات، پیشتاب، فراتاب

projector

projects

projectuality

projet

prok

prokaryosis procaryosis

prokaryotae

<hr> (زیست شناسی) پیش هسته، پروکاریوت

(زیست شناسی) پیش هسته، پروکاریوت

prokaryote

prokaryotic

prokaryotic procaryotic

prokinetic

prokinetic agent

prolactinoma

<hr> معنی : سقوط، پایین افتادگی، پایین افتادن <hr> معانی دیگر : (پزشکی - پایین افتادگی یا جابه جا شدگی اندام درونی) پیش افت، پیش افت کردن

معنی : سقوط، پایین افتادگی، پایین افتادن معانی دیگر : (پزشکی - پایین افتادگی یا جابه جا شدگی اندام درونی) پیش افت، پیش افت کردن

prolapse

<hr> خروجسیبک، درامدگی سیبک، سقوط زهدان، سقوط رحم

خروجسیبک، درامدگی سیبک، سقوط زهدان، سقوط رحم

prolapse of the uterus

prolapsed

prolapses

prolate cycloid

prolegomena

<hr> معنی : کارگر، عضو طبقه کارگر، کارگری، وابسته بکارگر <hr> معانی دیگر : وابسته به طبقه ی کارگر، کارگران، رنجبری

معنی : کارگر، عضو طبقه کارگر، کارگری، وابسته بکارگر معانی دیگر : وابسته به طبقه ی کارگر، کارگران، رنجبری

واژه های حرف "p" - پیشنهاد کاربران