toadstools

<hr> معنی : چاپلوس، متملق، کاسه لیس، مداهنه کردن <hr> معانی دیگر : چاپلوسی کردن، تملق گفتن، زبان بازی کردن، آدم چاپلوس، سالوس پیشه، سالوسگر، چرب زبان

معنی : چاپلوس، متملق، کاسه لیس، مداهنه کردن معانی دیگر : چاپلوسی کردن، تملق گفتن، زبان بازی کردن، آدم چاپلوس، سالوس پیشه، سالوسگر، چرب زبان

toady

<hr> معنی : باده نوشی بسلامتی کسی، نان تست، نان برشته، سرخ شدن، برشته کردن، بسلامتی کسی نوشیدن <hr> معانی دیگر : (نان و غیره) برشته کردن، برشتن، تف دادن، داغ کردن، (کاملا) گرم کردن، برشته شدن، به سلامتی (کسی یا چیزی) نوشیدن، نوش کردن، جام گرفتن، (به افتخار کسی یا چیزی) باده نوشی، (با the و of) محبوب، مورد توجه همگان، شهره، برشته کردن نان، سر&nbsp;شدن

معنی : باده نوشی بسلامتی کسی، نان تست، نان برشته، سرخ شدن، برشته کردن، بسلامتی کسی نوشیدن معانی دیگر : (نان و غیره) برشته کردن، برشتن، تف دادن، داغ کردن، (کاملا) گرم کردن، برشته شدن، به سلامتی (کسی یا چیزی) نوشیدن، نوش کردن، جام گرفتن، (به افتخار کسی یا چیزی) باده نوشی، (با the و of) محبوب، مورد توج

toast

toast bread

toast rack

toasted

<hr> معنی : سرخ کننده، نان برشته کن، برشته کننده، نوشنده بسلامتی کسی <hr> معانی دیگر : (دستگاه برقی برای برشته کردن نان) توستر، برشتگر، برشته کن، (کسی که پیشنهاد نوشیدن به افتخار کسی یا چیزی را می کند) جام گیر، سر&nbsp; کننده

معنی : سرخ کننده، نان برشته کن، برشته کننده، نوشنده بسلامتی کسی معانی دیگر : (دستگاه برقی برای برشته کردن نان) توستر، برشتگر، برشته کن، (کسی که پیشنهاد نوشیدن به افتخار کسی یا چیزی را می کند) جام گیر، سر کننده

toaster

toaster oven

toastie

toasting fork

toaxe jobs

<hr> معنی : دخانیات، تنباکو، توتون <hr> معانی دیگر : (گیاه شناسی) توتون، تنباکو (انواع گیاهان جنس nicotiana از خانواده ی nightshade به ویژه nicotiana tabacum که در سیگارسازی به کار می رود)، برگ تنباکو (برای جویدن یا قلیان و غیره)، انفیه، (عامیانه) سیگار، سیگار برگ

معنی : دخانیات، تنباکو، توتون معانی دیگر : (گیاه شناسی) توتون، تنباکو (انواع گیاهان جنس nicotiana از خانواده ی nightshade به ویژه nicotiana tabacum که در سیگارسازی به کار می رود)، برگ تنباکو (برای جویدن یا قلیان و غیره)، انفیه، (عامیانه) سیگار، سیگار برگ

tobacco

tobacco amblyopia

tobacco industrial enterprises

tobacco products

tobacco related disorders

tobacconists

toby jug nebula

toch base

toconvert

tocophobia

<hr> معنی : شاخ و برگ، سحلب، واحد قدیمی وزن <hr> معانی دیگر : (سابقا - انگلیس - معیار سنجش وزن پشم برابر با حدود 28 پوند) تاد، (اسکاتلند) روباه، بوته، شا&nbsp; وبرگ

معنی : شاخ و برگ، سحلب، واحد قدیمی وزن معانی دیگر : (سابقا - انگلیس - معیار سنجش وزن پشم برابر با حدود 28 پوند) تاد، (اسکاتلند) روباه، بوته، شا وبرگ

<hr> معنی : امروز <hr> معانی دیگر : امروزه، این روزها، در این دوره و زمانه، فعلا، دوره، زمانه (nowadays هم می گویند) (to-day هم می نویسند)

معنی : امروز معانی دیگر : امروزه، این روزها، در این دوره و زمانه، فعلا، دوره، زمانه (nowadays هم می گویند) (to-day هم می نویسند)

today

today is like every other day

today it's my birthday

todaymorrow

toddle off

<hr> معنی : کودک تازه براه افتاده، کودک نو پا <hr> معانی دیگر : کودک تازه براه افتاده، کودک نو پا

معنی : کودک تازه براه افتاده، کودک نو پا معانی دیگر : کودک تازه براه افتاده، کودک نو پا

toddler

toddlers

toddling

todger

<hr> معنی : پنجه، جای پا، انگشت پای مهره داران، با انگشت پا زدن یا راه رفتن <hr> معانی دیگر : انگشت پا (انگشت دست: finger)، با پنجه ی پا زدن یا راندن، تیپا زدن، با تک پا زدن، با نوک پا راه رفتن، پاورچین رفتن، روی سرپنجه ایستادن، (با انگشت پا یا سرپنجه) تماس حاصل کردن (با چیزی)، (نوک انگشتان پا را) کنار چیزی قرار دادن، (نجاری - میخ را) کج کوبیدن، یک وری کوبیدن، (سر میخ را) خم کردن (toenail هم می گویند)، (جوراب و کفش) پنجه، (جانور) بخش پیشین سم، پیش سم، چنگال، (معماری - مکانیک) انگشتی، پنجه ی سد، پنجه ی ساختمان، دسته ی بادامک، دسته ی ضامن، یاتاقانگرد، محور یاتاقان، هرچیز همانند انگشت یا پنجه ی پا، (کفش و جوراب) پنجه دار کردن، پنجه زدن به

معنی : پنجه، جای پا، انگشت پای مهره داران، با انگشت پا زدن یا راه رفتن معانی دیگر : انگشت پا (انگشت دست: finger)، با پنجه ی پا زدن یا راندن، تیپا زدن، با تک پا زدن، با نوک پا راه رفتن، پاورچین رفتن، روی سرپنجه ایستادن، (با انگشت پا یا سرپنجه) تماس حاصل کردن (با چیزی)، (نوک انگشتان پا را) کنار چیزی ق

toe board

toe change

<hr> (اسب) ترک خوردگی جلو سم، سم ترک، شکاف جدار سم اسب

(اسب) ترک خوردگی جلو سم، سم ترک، شکاف جدار سم اسب

toe crack

toe free

<hr> (اتومبیل و غیره) تقارب چرخ های جلو

(اتومبیل و غیره) تقارب چرخ های جلو

toe in

toe out

toe out turns

<hr> 1- جلو خط آغاز مسابقه ایستادن 2- فرمان برداری کردن، نظم و انضباط را رعایت کردن، سر به راه بودن

1- جلو خط آغاز مسابقه ایستادن 2- فرمان برداری کردن، نظم و انضباط را رعایت کردن، سر به راه بودن

toe the line

toe the mark

toe the party line

toe to toe

toe trench

<hr> مخفف: (آزمون انگلیسی به عنوان زبان خارجی) توفل (به غلط: تافل)

مخفف: (آزمون انگلیسی به عنوان زبان خارجی) توفل (به غلط: تافل)

واژه های حرف "t" - پیشنهاد کاربران