مثوره

مثول

مثولات

مثؤوب

<hr> مترادف مثوی : ماوا، مکان، مثوا، منزل، آرامگاه، خاکجا، قبر، گور، مزار

مترادف مثوی : ماوا، مکان، مثوا، منزل، آرامگاه، خاکجا، قبر، گور، مزار

مثوی

مثک

مثکال

مثکل

مثکله

مثیب

مثیر

مثیره

مثیل

مثیله

مثینیه

<hr> برابر پارسی : مژ

مج

مجئی

مجاءه

مجائع

مجائل

<hr> مترادف مجاب : پذیرا، راضی، رضا، متقاعد، تسلیم، مغلوب <hr> برابر پارسی : پذیرا، پاسخ یافته، پاسخ پذیرفته

مترادف مجاب : پذیرا، راضی، رضا، متقاعد، تسلیم، مغلوب برابر پارسی : پذیرا، پاسخ یافته، پاسخ پذیرفته

مجاب

<hr> مترادف مجاب شدن : متقاعدشدن، راضی شدن، قبول کردن، پذیرفتن

مترادف مجاب شدن : متقاعدشدن، راضی شدن، قبول کردن، پذیرفتن

مجاب شدن

<hr> مترادف مجاب کردن : متقاعد کردن، راضی کردن، قبولاندن رای، نظر، مغلوب کردن، وادار به تسلیم کردن

مترادف مجاب کردن : متقاعد کردن، راضی کردن، قبولاندن رای، نظر، مغلوب کردن، وادار به تسلیم کردن

مجاب کردن

مجابات

مجابه

مجابیب

مجاثاه

مجاثم

مجاثی

مجاج

مجاجات

مجاجنگ

مجاجه

مجاح

مجاحر

مجاحسه

مجاحشه

مجاحفه

مجاد

مجاداه

مجادبه

مجادعه

مجادف

<hr> مترادف مجادل : ستیزنده، مجادله گر

مترادف مجادل : ستیزنده، مجادله گر

مجادل

مجادلات

مجادلت

<hr> مترادف مجادله : آشوب، جدال، جروبحث، جنگ، خصومت، دعوا، ستیزه، کشمکش، مجادلت، مکاوحت، مناقشه، نزاع <hr> متضاد مجادله : مصالحه <hr> برابر پارسی : ستیزه گری، پرخاشگری، کشمکش

مترادف مجادله : آشوب، جدال، جروبحث، جنگ، خصومت، دعوا، ستیزه، کشمکش، مجادلت، مکاوحت، مناقشه، نزاع متضاد مجادله : مصالحه برابر پارسی : ستیزه گری، پرخاشگری، کشمکش

مجادله

<hr> مترادف مجادله کردن : نزاع کردن، جنگیدن، ستیزیدن، دعوا کردن، ستیز کردن، جدل کردن، مباحثه کردن، دشمنی کردن، خصومت ورزیدن

مترادف مجادله کردن : نزاع کردن، جنگیدن، ستیزیدن، دعوا کردن، ستیز کردن، جدل کردن، مباحثه کردن، دشمنی کردن، خصومت ورزیدن

واژه های حرف "م" - لغت نامه دهخدا