انگلیسی به انگلیسی

alerion

<hr> معنی : اعلام خطر، اژیر هوایی، زیرک، مواظب، متوجه، هوشیار، گوش بزنگ، محتاط، خروش برآوردن، سر و صدا و اشوب کردن <hr> معانی دیگر : هشیار، آماده، زرنگ، دارای حضور ذهن، چست، هشدار، آژیر، آگهباش، هشدار دادن، آگهباش دادن، آماده باش دادن، آژیر زدن، گوش به زنگ کردن، بحالت اماده باش درامدن یا دراوردن

معنی : اعلام خطر، اژیر هوایی، زیرک، مواظب، متوجه، هوشیار، گوش بزنگ، محتاط، خروش برآوردن، سر و صدا و اشوب کردن معانی دیگر : هشیار، آماده، زرنگ، دارای حضور ذهن، چست، هشدار، آژیر، آگهباش، هشدار دادن، آگهباش دادن، آماده باش دادن، آژیر زدن، گوش به زنگ کردن، بحالت اماده باش درامدن یا دراوردن

alert

alert box

alert signal

alerter

alertly

<hr> زیرکى، هشیارى، چابکى روانشناسى : هوشیارى

زیرکى، هشیارى، چابکى روانشناسى : هوشیارى

alertness

alesana tofilau eti

alessandro

alessandro di mariano filipepi

alessandro francesco tommaso manzoni

alessandro volta

aleuron

<hr> الورن (پروتئین موجود در دانه ی گیاهان)، ماده البومینی دانه

الورن (پروتئین موجود در دانه ی گیاهان)، ماده البومینی دانه

aleurone

aleus

<hr> الیوت (بومی جزایر الوسن)

الیوت (بومی جزایر الوسن)

aleut

<hr> وابسته به جزایر الیوت (در آلاسکا - امریکا)، وابسته به زبان و فرهنگ الیوت

وابسته به جزایر الیوت (در آلاسکا - امریکا)، وابسته به زبان و فرهنگ الیوت

aleutian

<hr> جزایر الیوت (در انتهای جنوب غربی شبه جزیره ی آلاسکا - aleutians هم می گویند)

جزایر الیوت (در انتهای جنوب غربی شبه جزیره ی آلاسکا - aleutians هم می گویند)

aleutian islands

<hr> معنی : زن ابجو فروش <hr> معانی دیگر : (مونث) آبجوفروش، میخانه چی

معنی : زن ابجو فروش معانی دیگر : (مونث) آبجوفروش، میخانه چی

alewife

alex

alexa

<hr> نوعی کوکتل، مخلوطی از چند نوشابه الکلی و غیر الکلی، اسم خاص مذکر، اسکندر، جزیره ی الکساندر (در غرب قطب جنوب)

نوعی کوکتل، مخلوطی از چند نوشابه الکلی و غیر الکلی، اسم خاص مذکر، اسکندر، جزیره ی الکساندر (در غرب قطب جنوب)

alexander

alexander bell

alexander crummell

alexander fleming

alexander graham bell

alexander hamilton

alexander penn

alexander solzhenitsyn

<hr> اسکندر کبیر، اسکندر مقدونی

اسکندر کبیر، اسکندر مقدونی

alexander the great

alexander yannai

<hr> اسم خاص مونث (مصغر آن: sandy و sandra)

اسم خاص مونث (مصغر آن: sandy و sandra)

alexandra

alexandre

alexandre cesar leopold bizet

<hr> بندر اسکندریه (در مصر)، اسکندریه

بندر اسکندریه (در مصر)، اسکندریه

alexandria

<hr> وابسته به اسکندر کبیر و دوران او، اسکندری، اهل اسکندریه

وابسته به اسکندر کبیر و دوران او، اسکندری، اهل اسکندریه

alexandrian

<hr> (شعر و عروض ـ گاهی با a بزرگ - شعری که هر سطر آن شش جفت هجا دارد و هر جفت از یک هجای کوتاه و سپس یک هجای بلند تشکیل شده است) الکساندرین

(شعر و عروض ـ گاهی با a بزرگ - شعری که هر سطر آن شش جفت هجا دارد و هر جفت از یک هجای کوتاه و سپس یک هجای بلند تشکیل شده است) الکساندرین

alexandrine

<hr> الکساندریت (نوعی سنگ قیمتی که در روشنایی روز سبز تیره و در نور چراغ قرمز تیره است)

الکساندریت (نوعی سنگ قیمتی که در روشنایی روز سبز تیره و در نور چراغ قرمز تیره است)

alexandrite

alexei

alexei maximovich peshkov

<hr> (روان پزشکی) از دست دادن قدرت خواندن، سلب نیروی خواندن (معمولا به علت صدمه ی مغزی)، ناخوانی، کوری کلمات (blindness word هم گفته می شود)

(روان پزشکی) از دست دادن قدرت خواندن، سلب نیروی خواندن (معمولا به علت صدمه ی مغزی)، ناخوانی، کوری کلمات (blindness word هم گفته می شود)

alexia

alexic

alexin

<hr> پادزهر، تریاق، زهردارو (alexipharmic هم گفته می شود)

پادزهر، تریاق، زهردارو (alexipharmic هم گفته می شود)

واژه های حرف "a" - انگلیسی به انگلیسی