انگلیسی به انگلیسی

<hr> (زمین شناسی) تاقدیسی، وابسته به تاقدیس، طاقی

(زمین شناسی) تاقدیسی، وابسته به تاقدیس، طاقی

anticlinal

<hr> (زمین شناسی) تاقدیس (مقایسه شود با: ناودیس syncline)، چین طاقی، تاقدیس

(زمین شناسی) تاقدیس (مقایسه شود با: ناودیس syncline)، چین طاقی، تاقدیس

anticline

<hr> رجوع شود به: counterclockwise

anticlockwise

<hr> معنی : پادبند، مانع انعقاد خون، داروی ضد انعقاد خون <hr> معانی دیگر : (داروسازی) ضد انعقاد خون، طب مانع انعقاد خون

معنی : پادبند، مانع انعقاد خون، داروی ضد انعقاد خون معانی دیگر : (داروسازی) ضد انعقاد خون، طب مانع انعقاد خون

anticoagulant

anticoagulation

anticoagulative

anticoagulin

anticodon

anticollision

anticolonialist

anticommunism

anticommunist

anticompetitive

anticonstitutional

<hr> (داروسازی) ضد تشنج، پادشنج

(داروسازی) ضد تشنج، پادشنج

anticonvulsant

anticorrosive

anticorruption

antics

anticyclical

<hr> معنی : گردباد هوایی، واچرخه <hr> معانی دیگر : (هواشناسی - بادهای چرخنده که ناحیه ی بزرگی را فرا گرفته و معمولا با فشار بارومتری همراه هستند) واچرخند

معنی : گردباد هوایی، واچرخه معانی دیگر : (هواشناسی - بادهای چرخنده که ناحیه ی بزرگی را فرا گرفته و معمولا با فشار بارومتری همراه هستند) واچرخند

anticyclone

anticyclonic

antidandruff

antidemocratic

<hr> (داروسازی - روان پزشکی) ضد افسردگی، غم زدا

(داروسازی - روان پزشکی) ضد افسردگی، غم زدا

antidepressant

<hr> روانشناسى : داروى ضد افسردگى

روانشناسى : داروى ضد افسردگى

antidepressive

antidiabetic

antidiarrheal

antidilution

antidisestablishmentarianism

antidiuretic

<hr> معنی : پادزهری، دارای خاصیت پادزهری <hr> معانی دیگر : پادزهری، دارای خاصیت پادزهری

معنی : پادزهری، دارای خاصیت پادزهری معانی دیگر : پادزهری، دارای خاصیت پادزهری

antidotal

antidotally

<hr> معنی : پادزهر، ضد سم، پازهر، تریاق <hr> معانی دیگر : (داروسازی) پادزهر، نوشدارو، علاج همه ی دردها، راه حل

معنی : پادزهر، ضد سم، پازهر، تریاق معانی دیگر : (داروسازی) پادزهر، نوشدارو، علاج همه ی دردها، راه حل

antidote

<hr> (فیزیولژی - هادی انگیزه های عصبی در جهت عکس جهت عادی) پادرسان، پادرو

(فیزیولژی - هادی انگیزه های عصبی در جهت عکس جهت عادی) پادرسان، پادرو

antidromic

antiemetic

antienzyme

antiepileptic

antifascism

antifascist

<hr> (داروسازی) داروی تب بر، تب بر

(داروسازی) داروی تب بر، تب بر

antifebrile

<hr> (امریکا)، مخالف نظام فدرال، (a بزرگ) مخالف تصویب قانون اساسی امریکا، اشخاصی که درسال 88-‡8‡1 مخالف اساس حکومت امریکابودند مخفف ان e a است

(امریکا)، مخالف نظام فدرال، (a بزرگ) مخالف تصویب قانون اساسی امریکا، اشخاصی که درسال 88-‡8‡1 مخالف اساس حکومت امریکابودند مخفف ان e a است

antifederalist

antifemale

antifeminism

antifeminist

antifoaming

<hr> معنی : ضد یخ، مادهء ضد یخ <hr> معانی دیگر : آبگونه ی ضد یخ، پاد یخ، ماده ء ضد ی

معنی : ضد یخ، مادهء ضد یخ معانی دیگر : آبگونه ی ضد یخ، پاد یخ، ماده ء ضد ی

antifreeze

<hr> ضد اصطکاک (مانند روغن یا گریس و غیره)، لیزانه

ضد اصطکاک (مانند روغن یا گریس و غیره)، لیزانه

واژه های حرف "a" - انگلیسی به انگلیسی