انگلیسی به انگلیسی

back away

<hr> در بوته ی اجمال، تعلیق، کم اولویت، کم اهمیت (معمولا به صورت on the back burner)

در بوته ی اجمال، تعلیق، کم اولویت، کم اهمیت (معمولا به صورت on the back burner)

back burner

back channel

back cloth

back comb

back combing

back condition

back copy

back country

<hr> زیرجلی، سری، در خفا (معنی منفی دارد)، وابسته به در عقب، درعقب، وسیله نهایی یا زیر جلی، پنهان <hr> backdoor(play) گریز مهاجم( از کمند مدافع براى دریافت توپ زیر سبد) ورزش : گریز مهاجم

زیرجلی، سری، در خفا (معنی منفی دارد)، وابسته به در عقب، درعقب، وسیله نهایی یا زیر جلی، پنهان backdoor(play) گریز مهاجم( از کمند مدافع براى دریافت توپ زیر سبد) ورزش : گریز مهاجم

back door

<hr> جا زدن، عدول کردن، عقب زدن، عقب نشینی کردن

جا زدن، عدول کردن، عقب زدن، عقب نشینی کردن

back down

back draft

back draught

back end

<hr> طرح بندی پسین، پس سازی، اشتقاق پس رو، (زبان شناسی)، اشتقاق معکوس، لغت سازی، اشتقاق لغات از یکدیگر

طرح بندی پسین، پس سازی، اشتقاق پس رو، (زبان شناسی)، اشتقاق معکوس، لغت سازی، اشتقاق لغات از یکدیگر

back formation

back gate

back home

back in place

<hr> ورزش : صفحه فلزى پشت حلقه بسکتبال

ورزش : صفحه فلزى پشت حلقه بسکتبال

back iron

back issue

back lane

<hr> بازرگانى : محموله مراجعت

بازرگانى : محموله مراجعت

back load

back lot

back matter

<hr> (روزنامه و مجله) شماره ی قبل، نسخه ی کهنه، شماره کهنه، چیز کهنه

(روزنامه و مجله) شماره ی قبل، نسخه ی کهنه، شماره کهنه، چیز کهنه

back number

back of beyond

back of the neck

<hr> 1- کمی عقب رفتن 2- (عامیانه) رجوع شود به: back down

1- کمی عقب رفتن 2- (عامیانه) رجوع شود به: back down

back off

back office

back on the street

<hr> (تجارت و فروشندگی) سفارشی که به محض موجود بودن کالا انجام خواهد شد

(تجارت و فروشندگی) سفارشی که به محض موجود بودن کالا انجام خواهد شد

back order

<hr> معنی : عدول کردن <hr> معانی دیگر : 1- کناره گیری کردن، جا زدن، کنار رفتن 2- عهد شکنی کردن

معنی : عدول کردن معانی دیگر : 1- کناره گیری کردن، جا زدن، کنار رفتن 2- عهد شکنی کردن

back out

back out of

back pains

back part of

back passage

<hr> معنی : حقوق عقب افتاده <hr> معانی دیگر : حقوق عقب افتاده

معنی : حقوق عقب افتاده معانی دیگر : حقوق عقب افتاده

back pay

back pressure

back projection

back resistance

<hr> (امریکا) کوره راه، جاده ی خاکی و فرعی، پس راهه

(امریکا) کوره راه، جاده ی خاکی و فرعی، پس راهه

back road

back scratching

<hr> صندلی عقب، صندلی عقب مقام یا موقعیت درجه دو، دور از انظار

صندلی عقب، صندلی عقب مقام یا موقعیت درجه دو، دور از انظار

واژه های حرف "b" - انگلیسی به انگلیسی