انگلیسی به انگلیسی

choir mistress

choirboy

<hr> معنی : رهبر دسته سرایندگان <hr> معانی دیگر : رهبر سرایه (دسته ی سرایندگان)، رهبر کر، رهبر هم سرایان، رهبر دسته سرایندگان کلیسا

معنی : رهبر دسته سرایندگان معانی دیگر : رهبر سرایه (دسته ی سرایندگان)، رهبر کر، رهبر هم سرایان، رهبر دسته سرایندگان کلیسا

choirmaster

<hr> معنی : اختناق، انسداد، ساسات، دریچه، خفه کردن، بستن، مسدود کردن <hr> معانی دیگر : خفه کردن یا شدن، خفقان گرفتن، مسدود کردن یا شدن، گرفتگی پیدا کردن، جلوی پیشرفت چیزی را گرفتن، مانع شدن، دستخوش احساسات شدن، پر کردن، (مکانیک اتومبیل) ساسات زدن، خفه کن، پستانک، گلویی، چوک، خفگی، ساسات ماشین <hr> choke(up) ورزش : کوتاه کردن محل نگهداشتن چوب بیس بال

معنی : اختناق، انسداد، ساسات، دریچه، خفه کردن، بستن، مسدود کردن معانی دیگر : خفه کردن یا شدن، خفقان گرفتن، مسدود کردن یا شدن، گرفتگی پیدا کردن، جلوی پیشرفت چیزی را گرفتن، مانع شدن، دستخوش احساسات شدن، پر کردن، (مکانیک اتومبیل) ساسات زدن، خفه کن، پستانک، گلویی، چوک، خفگی، ساسات ماشین choke(up) ورزش :

choke

choke on something

<hr> 1- بستن، گرفتن، مسدود کردن 2- زیادی پر کردن، اشباع کردن 3- (به واسطه ی ترس یا احساسات) قادر به صحبت نبودن، زبان بندآمدن

1- بستن، گرفتن، مسدود کردن 2- زیادی پر کردن، اشباع کردن 3- (به واسطه ی ترس یا احساسات) قادر به صحبت نبودن، زبان بندآمدن

choke up

<hr> معنی : خفه <hr> معانی دیگر : دم، گازخفه کننده

معنی : خفه معانی دیگر : دم، گازخفه کننده

choked

choked on his food

choked voice

choked with tears

<hr> رجوع شود به: blackdamp، دم :هوای ته چاه یاکان

رجوع شود به: blackdamp، دم :هوای ته چاه یاکان

chokedamp

<hr> معنی : شال گردن، خفه کننده، خفه کن، مسدود کننده <hr> معانی دیگر : اسباب یا شخصی که خفه یا مسدود می کند (رجوع شود به: choke)، گردنبند زنانه که کیپ دور گردن را بگیرد، گردنبند چسبان (در مقایسه با: آویزان)، شال گردن باریک از خز

معنی : شال گردن، خفه کننده، خفه کن، مسدود کننده معانی دیگر : اسباب یا شخصی که خفه یا مسدود می کند (رجوع شود به: choke)، گردنبند زنانه که کیپ دور گردن را بگیرد، گردنبند چسبان (در مقایسه با: آویزان)، شال گردن باریک از خز

choker

chokey

chokidar

choking voice

chokingly

<hr> معنی : خفه، گرفته، دم دار <hr> معانی دیگر : گلوگیر

معنی : خفه، گرفته، دم دار معانی دیگر : گلوگیر

choky

cholagogic

<hr> داروى زرداب کش، مسهل صفرا

داروى زرداب کش، مسهل صفرا

cholagogue

<hr> پیشوند: صفرا،سودا [cholesterol] (پیش از واکه: chol-)

پیشوند: صفرا،سودا [cholesterol] (پیش از واکه: chol-)

chole

<hr> (شیمی) کالی کلسیفرول (c27h43oh که عبارت است از استرول سپید و بلورینی که از روغن جگر ماهی گرفته می شود و منبع ویتامین d است)

(شیمی) کالی کلسیفرول (c27h43oh که عبارت است از استرول سپید و بلورینی که از روغن جگر ماهی گرفته می شود و منبع ویتامین d است)

cholecalciferol

<hr> (کالبدشناسی) کیسه ی صفرا

(کالبدشناسی) کیسه ی صفرا

cholecyst

<hr> (جراحی) بریدن و برداشتن کیسه ی صفرا

(جراحی) بریدن و برداشتن کیسه ی صفرا

cholecystectomy

cholecystic

cholecystis

<hr> (پزشکی) چرک کردگی یا آماس کیسه ی صفرا

(پزشکی) چرک کردگی یا آماس کیسه ی صفرا

cholecystitis

cholecystographic

cholecystography

cholecystostomy

cholecystotomy

choledochostomy

cholelith

cholelithiasis

<hr> معنی : تندی، خشم، صفرا <hr> معانی دیگر : (مهجور) زرداب (در قرون وسطی زرداب یکی از طبایع چهار گانه محسوب می شد)، صفرای زرد، صفراوی

معنی : تندی، خشم، صفرا معانی دیگر : (مهجور) زرداب (در قرون وسطی زرداب یکی از طبایع چهار گانه محسوب می شد)، صفرای زرد، صفراوی

choler

<hr> معنی : وبا <hr> معانی دیگر : (پزشکی) وبا، کلرا، مرگامرگ (به ویژه: asiatic cholera)

معنی : وبا معانی دیگر : (پزشکی) وبا، کلرا، مرگامرگ (به ویژه: asiatic cholera)

cholera

cholera epidemic

choleraic

<hr> معنی : بد خلق، سودایی مزاج، عصبانی <hr> معانی دیگر : آتشی مزاج، زود خشم، تندخو، (در اصل) زردابی، دارای صفرای زرد

معنی : بد خلق، سودایی مزاج، عصبانی معانی دیگر : آتشی مزاج، زود خشم، تندخو، (در اصل) زردابی، دارای صفرای زرد

choleric

<hr> قی واسهال، اسهال وبایی، وبای ملایم

قی واسهال، اسهال وبایی، وبای ملایم

cholerine

cholesteraemia

cholesteremia

<hr> معنی : ماده موجد تصلب شرائین <hr> معانی دیگر : کلسترول (c27h45oh)، ش ماده بفرمول oh h45 c27 موجد تصلب شرائین

معنی : ماده موجد تصلب شرائین معانی دیگر : کلسترول (c27h45oh)، ش ماده بفرمول oh h45 c27 موجد تصلب شرائین

واژه های حرف "c" - انگلیسی به انگلیسی