انگلیسی به انگلیسی

<hr> (گیاه شناسی) زردینه، زردان ( جنس xanthium از خانواده ی composite که تیغ های گرز مانندی دارد و گیاهی هرزه است)

(گیاه شناسی) زردینه، زردان ( جنس xanthium از خانواده ی composite که تیغ های گرز مانندی دارد و گیاهی هرزه است)

cocklebur

<hr> معنی : صدف حلزون دوکپهای، قایق کوچک و باریک <hr> معانی دیگر : صدف (هر یک از دو کپه بشقاب مانند که نرم تنان را می پوشاند)، کفه ی صدف ماهی، کرجی کوچک، یکجورصدف

معنی : صدف حلزون دوکپهای، قایق کوچک و باریک معانی دیگر : صدف (هر یک از دو کپه بشقاب مانند که نرم تنان را می پوشاند)، کفه ی صدف ماهی، کرجی کوچک، یکجورصدف

cockleshell

<hr> اتاق زیر شیروانی (به ویژه اگر کوچک باشد)، اتاق زیر پلکان، اطاق زیرشیروانى

اتاق زیر شیروانی (به ویژه اگر کوچک باشد)، اتاق زیر پلکان، اطاق زیرشیروانى

cockloft

<hr> معنی : لهجه لندنی، اهل لندن <hr> معانی دیگر : اهل بخش شرقی شهر لندن (که مردم آن لهجه ی خاصی دارند)، کاکنی، گویش کاکنی، (به طور کلی) ساکن لندن، لندنی

معنی : لهجه لندنی، اهل لندن معانی دیگر : اهل بخش شرقی شهر لندن (که مردم آن لهجه ی خاصی دارند)، کاکنی، گویش کاکنی، (به طور کلی) ساکن لندن، لندنی

cockney

cockney accent

cockneyfy

<hr> گویش و خصوصیات کاکنی ها، کاکنی گرایی

گویش و خصوصیات کاکنی ها، کاکنی گرایی

cockneyism

<hr> معنی : اطاقک خلبان در هواپیما، صحنه تئاتر، محل دعوا ومسابقه <hr> معانی دیگر : صحنه ی گرد (برای خروس جنگی)، نبردگاه، رزمگاه، عرصه ی کارزار، کابین کشتی، اتاقک سکاندار، (هواپیما) کابین، (هواپیمای بزرگ) اتاقک خلبان و کمک خلبانان، (هواپیمای کوچگ) جایگاه خلبان و سرنشینان، (سابقا - در کشتی های جنگی) زیستگاه افسران دون پایه (که هنگام رزم به بیمارستان تبدیل می شد)، (در اتومبیل های مسابقه ای) صندلی راننده

معنی : اطاقک خلبان در هواپیما، صحنه تئاتر، محل دعوا ومسابقه معانی دیگر : صحنه ی گرد (برای خروس جنگی)، نبردگاه، رزمگاه، عرصه ی کارزار، کابین کشتی، اتاقک سکاندار، (هواپیما) کابین، (هواپیمای بزرگ) اتاقک خلبان و کمک خلبانان، (هواپیمای کوچگ) جایگاه خلبان و سرنشینان، (سابقا - در کشتی های جنگی) زیستگاه افس

cockpit

cockpit light

<hr> معنی : سوسک حمام <hr> معانی دیگر : (جانور شناسی) سوسک حمام (انواع سوسک های راسته ی blattaria که شاخک های دراز و تنه ی نرم دارند)، کچوله، سوسک خانه

معنی : سوسک حمام معانی دیگر : (جانور شناسی) سوسک حمام (انواع سوسک های راسته ی blattaria که شاخک های دراز و تنه ی نرم دارند)، کچوله، سوسک خانه

cockroach

<hr> معنی : گل تاج خروس، زلف عروسان، ژیگولو، ادم خود فروش و خودنما، احمق <hr> معانی دیگر : تاج خروس، خوچه، شانه ی سر خروس و غیره، رجوع شود به: coxcomb

معنی : گل تاج خروس، زلف عروسان، ژیگولو، ادم خود فروش و خودنما، احمق معانی دیگر : تاج خروس، خوچه، شانه ی سر خروس و غیره، رجوع شود به: coxcomb

cockscomb

cocksfoot

cockshead

<hr> معنی : پرتاب تیر بطرف هدف، نشانه روی <hr> معانی دیگر : پرتاب تیر بطرف هدف، نشانه روی

معنی : پرتاب تیر بطرف هدف، نشانه روی معانی دیگر : پرتاب تیر بطرف هدف، نشانه روی

cockshot

<hr> (انگلیس - محلی) غروب، شفق، شامگاه، غروب افتاب

(انگلیس - محلی) غروب، شفق، شامگاه، غروب افتاب

cockshut

<hr> معنی : پرتاب تیر بطرف هدف، نشانه روی <hr> معانی دیگر : پرتاب (تیر یا نیزه و غیره) به هدف، قراول رفتن، هدف

معنی : پرتاب تیر بطرف هدف، نشانه روی معانی دیگر : پرتاب (تیر یا نیزه و غیره) به هدف، قراول رفتن، هدف

cockshy

<hr> (جانورشناسی) مهمیزک، پای خروس، خفچهی تیغدار

(جانورشناسی) مهمیزک، پای خروس، خفچهی تیغدار

cockspur

<hr> (بسیار ناخوشایند)، کیر خور

(بسیار ناخوشایند)، کیر خور

cocksucker

<hr> معنی : حتمی، پر افاده، غره <hr> معانی دیگر : (صد در صد) مطمئن، (کاملا) خاطر جمع

معنی : حتمی، پر افاده، غره معانی دیگر : (صد در صد) مطمئن، (کاملا) خاطر جمع

cocksure

cocksureness

cockswain

cocksy

<hr> معنی : مهمانی، کوکتل <hr> معانی دیگر : پیش خوراک (معمولا آب میوه یا میوه های ریز ریز شده یا ماهی و سس)، انواع مشروبات الکلی (معمولا آمیزه ای از مشروب قوی و شراب و آب میوه و غیره و یخ)، (قدیمی)، اسب دم کوتاه، اسب دم کل، نوشابه ای مرکب از چند نوشابه دیگر

معنی : مهمانی، کوکتل معانی دیگر : پیش خوراک (معمولا آب میوه یا میوه های ریز ریز شده یا ماهی و سس)، انواع مشروبات الکلی (معمولا آمیزه ای از مشروب قوی و شراب و آب میوه و غیره و یخ)، (قدیمی)، اسب دم کوتاه، اسب دم کل، نوشابه ای مرکب از چند نوشابه دیگر

cocktail

cocktail dress

cocktail party

cockteaser

<hr> معنی : جسور، خود نما، از خود راضی، خیره چشم <hr> معانی دیگر : (عامیانه) غره، کسی که بخود می نازد، مغرور، اهل منم منم

معنی : جسور، خود نما، از خود راضی، خیره چشم معانی دیگر : (عامیانه) غره، کسی که بخود می نازد، مغرور، اهل منم منم

cocky

<hr> معنی : کاکائو، درخت کاکائو، درخت نارگیل <hr> معانی دیگر : (گیاه شناسی)، درخت نارگیل (cocus nucifera)، نارگیل، cocoa درخت کاکائو

معنی : کاکائو، درخت کاکائو، درخت نارگیل معانی دیگر : (گیاه شناسی)، درخت نارگیل (cocus nucifera)، نارگیل، cocoa درخت کاکائو

coco

coco chanel

<hr> معنی : کاکائو، درخت کاکائو، درخت نارگیل، شیر کاکائو، رنگ کاکائو <hr> معانی دیگر : گرد شکلات، شیر و شکلات، شیر و کاکائو، coco درخت کاکائو

معنی : کاکائو، درخت کاکائو، درخت نارگیل، شیر کاکائو، رنگ کاکائو معانی دیگر : گرد شکلات، شیر و شکلات، شیر و کاکائو، coco درخت کاکائو

cocoa

cocoa beans

<hr> کره ی کاکائو (روغنی به رنگ سپید مایل به زرد که از دانه ی کاکائو می گیرند)

کره ی کاکائو (روغنی به رنگ سپید مایل به زرد که از دانه ی کاکائو می گیرند)

cocoa butter

<hr> معنی : نارگیل <hr> معانی دیگر : نارگیل

معنی : نارگیل معانی دیگر : نارگیل

cocoanut

<hr> ادراک چیزهای یکسان، اگاهی ثانوی

ادراک چیزهای یکسان، اگاهی ثانوی

coconscious

coconsciousness

coconspirator

cocontractor

<hr> معنی : نارگیل <hr> معانی دیگر : cocoanut : نارگیل

معنی : نارگیل معانی دیگر : cocoanut : نارگیل

coconut

coconut cake

coconut cookies

coconut matting

<hr> روغن نارگیل (که در صابون سازی و خوراکپزی کاربرد دارد)

روغن نارگیل (که در صابون سازی و خوراکپزی کاربرد دارد)

coconut oil

<hr> معنی : درخت نارگیل <hr> معانی دیگر : (گیاه شناسی) نخل نارگیل ( cocus nucifera که میوه ی آن نارگیل است و در نواحی حاره می روید) (coco palm هم می گویند)، درخت نارگیل palm coloa

معنی : درخت نارگیل معانی دیگر : (گیاه شناسی) نخل نارگیل ( cocus nucifera که میوه ی آن نارگیل است و در نواحی حاره می روید) (coco palm هم می گویند)، درخت نارگیل palm coloa

coconut palm

coconut shy

coconut tree

<hr> معنی : پیله، پیله کرم ابریشم <hr> معانی دیگر : پوشاندن (مثل پیله ی ابریشم)، در میان گرفتن، منزوی کردن، مجزا کردن، (در مورد کرم ابریشم و برخی حشرات دیگر) پیله، گوزه، هر گونه پوشش پیله مانند (مثلا پیله ی تخم برخی عنکبوت ها)، (به ویژه در مورد تجهیزات نظامی) روکش (که هنگام حمل و نقل یا انبار کردن برای حفظ تجهیزات از رطوبت و غیره به کار می رود)، محفظه

معنی : پیله، پیله کرم ابریشم معانی دیگر : پوشاندن (مثل پیله ی ابریشم)، در میان گرفتن، منزوی کردن، مجزا کردن، (در مورد کرم ابریشم و برخی حشرات دیگر) پیله، گوزه، هر گونه پوشش پیله مانند (مثلا پیله ی تخم برخی عنکبوت ها)، (به ویژه در مورد تجهیزات نظامی) روکش (که هنگام حمل و نقل یا انبار کردن برای حفظ تج

cocoon

<hr> پیله، پیله کرم ابریشم

واژه های حرف "c" - انگلیسی به انگلیسی