انگلیسی به انگلیسی

clinch a bargain

clinch a deal

clinch a draw

<hr> معنی : قاطع، متمسک شونده، قیچی کننده <hr> معانی دیگر : انسان یا ابزاری که پرچ می کند، پرچ کار، استدلال یا نکته ای که پایان بخش است، استدلال قاطع

معنی : قاطع، متمسک شونده، قیچی کننده معانی دیگر : انسان یا ابزاری که پرچ می کند، پرچ کار، استدلال یا نکته ای که پایان بخش است، استدلال قاطع

clincher

<hr> (زیست شناسی) تغییر تدریجی ویژگی ها (در گیاه یا جانور) در ناحیه ی معینی

(زیست شناسی) تغییر تدریجی ویژگی ها (در گیاه یا جانور) در ناحیه ی معینی

cline

<hr> معنی : پیوستن، صدای جرنگ چسبیدن، وفادار بودن <hr> معانی دیگر : (با در برگرفتن یا چسبیدن یا حلقه زدن) نگهداشتن، متمسک شدن، چسبیدن، دلبستگی داشتن، مجاور ماندن، (در مورد عقیده و غیره) رها نکردن، پیروی کردن، صدای جرنگ مثل صدای افتادن پول خرد چسبیدن

معنی : پیوستن، صدای جرنگ چسبیدن، وفادار بودن معانی دیگر : (با در برگرفتن یا چسبیدن یا حلقه زدن) نگهداشتن، متمسک شدن، چسبیدن، دلبستگی داشتن، مجاور ماندن، (در مورد عقیده و غیره) رها نکردن، پیروی کردن، صدای جرنگ مثل صدای افتادن پول خرد چسبیدن

cling

cling to

cling together

clinger

clingfilm

<hr> (جانورشناسی) ماهی چسبنده (انواع ماهیان راسته ی gobiesociformes که کوچک و استخوانی و دریازی بوده و پولک مکنده ای دارند که توسط آن به سنگ و غیره می چسبند)

(جانورشناسی) ماهی چسبنده (انواع ماهیان راسته ی gobiesociformes که کوچک و استخوانی و دریازی بوده و پولک مکنده ای دارند که توسط آن به سنگ و غیره می چسبند)

clingfish

clinginess

<hr> معنی : چسبیده <hr> معانی دیگر : چسبنده

معنی : چسبیده معانی دیگر : چسبنده

clinging

clinging to

clings to him

<hr> (در برخی میوه ها) دارای گوشتی که محکم به هسته می چسبد (مثل برخی هلوها)، هسته چسب، هلوی خراسانی

(در برخی میوه ها) دارای گوشتی که محکم به هسته می چسبد (مثل برخی هلوها)، هسته چسب، هلوی خراسانی

clingstone

clingy

<hr> معنی : درمانگاه، مطب، بیمارستان <hr> معانی دیگر : کلینیک، (دانشکده های پزشکی و بیمارستان ها) درمانگاه رایگان (یا کم هزینه)، هر سازمانی که آموزش یا راهنمایی یا چاره جویی ارائه بدهد، پندگاه، اندرزگاه، آموزش فشرده در زمینه ی بخصوص، زودآموز، آموزش پزشکی از راه رسیدگی به بیماران در حضور دانشجویان، درمان آموزی عملی، کلاس درمان آموزی، بالین

معنی : درمانگاه، مطب، بیمارستان معانی دیگر : کلینیک، (دانشکده های پزشکی و بیمارستان ها) درمانگاه رایگان (یا کم هزینه)، هر سازمانی که آموزش یا راهنمایی یا چاره جویی ارائه بدهد، پندگاه، اندرزگاه، آموزش فشرده در زمینه ی بخصوص، زودآموز، آموزش پزشکی از راه رسیدگی به بیماران در حضور دانشجویان، درمان آموزی

clinic

<hr> بالینی (در مقایسه ی با آزمایشگاهی یا نظری)، (تداعی منفی) سرد و علمی و غیر عاطفی، بی احساس، درمانگاهی، پندگاهی، اندرزگاهی، بستری، وابسته به بستربیمار، واقع شونده بربالین بیمار

بالینی (در مقایسه ی با آزمایشگاهی یا نظری)، (تداعی منفی) سرد و علمی و غیر عاطفی، بی احساس، درمانگاهی، پندگاهی، اندرزگاهی، بستری، وابسته به بستربیمار، واقع شونده بربالین بیمار

clinical

clinical death

clinical diagnosis

clinical examination

clinical findings

clinical psychology

clinical record

clinical trial

clinically

<hr> (پزشکی و روان شناسی) پزشک بالینی، روان شناس بالینی (یا عملی در مقابل نظری: theoretical)، بالین شناس، کسیکه طب وجراحی رادربیمارستان پهلوی بالین بیمارمی اموزد

(پزشکی و روان شناسی) پزشک بالینی، روان شناس بالینی (یا عملی در مقابل نظری: theoretical)، بالین شناس، کسیکه طب وجراحی رادربیمارستان پهلوی بالین بیمارمی اموزد

clinician

clinicist

<hr> معنی : سلول زندان، جلنگ جلنگ صدا کردن، بصدا دراوردن <hr> معانی دیگر : صدای جینگ کردن، با صدای جینگ به هم زدن، جرنگیدن، (بیشتر در انگلیس - عامیانه) هلفدان، هلفدونی، زندان، حبس، (صدای به هم خوردن دو لیوان یا گیلاس) جینگ، کلینک، بصدا دراوردن شیشه

معنی : سلول زندان، جلنگ جلنگ صدا کردن، بصدا دراوردن معانی دیگر : صدای جینگ کردن، با صدای جینگ به هم زدن، جرنگیدن، (بیشتر در انگلیس - عامیانه) هلفدان، هلفدونی، زندان، حبس، (صدای به هم خوردن دو لیوان یا گیلاس) جینگ، کلینک، بصدا دراوردن شیشه

clink

clink glasses

clinked glasses

<hr> معنی : آجر لعابی، آجر کاشی، پوسته اهن، تفاله شیشه در کوره قالگری <hr> معانی دیگر : (قدیمی) آجر بسیار سخت، آجر دو آتشه، آجر جوش، (در کوره یا آتشخانه) سرباره، تفاله و جوش، فساله، پوکه، لایه ی سختی که پس از مدتی دیواره ی کوره ی زغالسنگ سوز را می پوشاند، کلینکر، (خودمانی) اشتباه لپی، گاف، ناکامی کامل، اجر لعابی، اجر کاشی

معنی : آجر لعابی، آجر کاشی، پوسته اهن، تفاله شیشه در کوره قالگری معانی دیگر : (قدیمی) آجر بسیار سخت، آجر دو آتشه، آجر جوش، (در کوره یا آتشخانه) سرباره، تفاله و جوش، فساله، پوکه، لایه ی سختی که پس از مدتی دیواره ی کوره ی زغالسنگ سوز را می پوشاند، کلینکر، (خودمانی) اشتباه لپی، گاف، ناکامی کامل، اجر لع

clinker

<hr> (در مورد قایق) ساخته شده از تخته هایی که لبه های آنها متناوبا بر روی هم قرار دارند (در مقابل تخته های لب به لب: carvel-built)، (بدنه ی) لب به پهلو

(در مورد قایق) ساخته شده از تخته هایی که لبه های آنها متناوبا بر روی هم قرار دارند (در مقابل تخته های لب به لب: carvel-built)، (بدنه ی) لب به پهلو

clinker built

clinking

clinking glasses

<hr> (سنگ شناسی) نوعی سنگ آذرین (به ویژه فونولیت) که در مقابل ضربه صدای جلینگ یا تلق می کند

(سنگ شناسی) نوعی سنگ آذرین (به ویژه فونولیت) که در مقابل ضربه صدای جلینگ یا تلق می کند

clinkstone

<hr> معنی : شیب سنج <hr> معانی دیگر : شیب سنج نوعی طراز ابی

معنی : شیب سنج معانی دیگر : شیب سنج نوعی طراز ابی

clinometer

clinometric

clinometrical

clinometry

clint

clint eastwood

<hr> اسم خاص مذکر (مخفف آن: clint)، بیل (ویلیام) کلینتون (رئیس جمهور امریکا)

اسم خاص مذکر (مخفف آن: clint)، بیل (ویلیام) کلینتون (رئیس جمهور امریکا)

clinton

clinton bill

<hr> (اسطوره ی یونان) دار گونه ی تاریخ

(اسطوره ی یونان) دار گونه ی تاریخ

clio

cliometrician

<hr> (کاربرد روش های آماری و ریاضی و کامپیوتری در بررسی داده های تاریخی) تاریخ سنجی

(کاربرد روش های آماری و ریاضی و کامپیوتری در بررسی داده های تاریخی) تاریخ سنجی

واژه های حرف "c" - انگلیسی به انگلیسی