انگلیسی به انگلیسی

heinousness

heinrich

heinrich heine

heinrich himmler

heinrich mann

heinrich rudolph hertz

heinrich wilhelm gottfried von waldeyer hartz

heinz

<hr> معنی : واری، اری بر، حاصل، میرای بر، اری بردن، جانشین شدن <hr> معانی دیگر : وارث، میراث بر، ارث بر، ریگمند، مرده ریگ بر، (مجازی) جانشین، پیایند، وارک، میراک بر، ارک بر، ارک بردن

معنی : واری، اری بر، حاصل، میرای بر، اری بردن، جانشین شدن معانی دیگر : وارث، میراث بر، ارث بر، ریگمند، مرده ریگ بر، (مجازی) جانشین، پیایند، وارک، میراک بر، ارک بر، ارک بردن

heir

<hr> معنی : واری بلافصل <hr> معانی دیگر : (حقوق) وارث مسلم (که در صورت نبودن وصیت نامه از ارث سهم می برد)، وارک بلا فصل

معنی : واری بلافصل معانی دیگر : (حقوق) وارث مسلم (که در صورت نبودن وصیت نامه از ارث سهم می برد)، وارک بلا فصل

heir apparent

<hr> معنی : واری مقدر <hr> معانی دیگر : (حقوق) وارث مقدر (وارث احتمالی که در صورت بچه دار شدن ارث گذار از ارث محروم می شود)، وارک درجه دوم که درصورت نبودن حخاجبی وارک میشوند، وارک مقدر

معنی : واری مقدر معانی دیگر : (حقوق) وارث مقدر (وارث احتمالی که در صورت بچه دار شدن ارث گذار از ارث محروم می شود)، وارک درجه دوم که درصورت نبودن حخاجبی وارک میشوند، وارک مقدر

heir presumptive

<hr> رجوع شود به: heirship، وراثت، ارک

رجوع شود به: heirship، وراثت، ارک

heirdom

<hr> معنی : اری برنده زن <hr> معانی دیگر : (زن) وارث (به ویژه اگر ثروتش زیاد باشد)، وارثه، ارک برنده زن

معنی : اری برنده زن معانی دیگر : (زن) وارث (به ویژه اگر ثروتش زیاد باشد)، وارثه، ارک برنده زن

heiress

heirless

<hr> معنی : ترکه <hr> معانی دیگر : (به ویژه جواهر و مبل و غیره) چیزی که چند نسل دست به دست گشته است، دارایی منقول که همراه با ملک به وارث تعلق می گیرد، دارایی منقولی که بارک رسیده باشد

معنی : ترکه معانی دیگر : (به ویژه جواهر و مبل و غیره) چیزی که چند نسل دست به دست گشته است، دارایی منقول که همراه با ملک به وارث تعلق می گیرد، دارایی منقولی که بارک رسیده باشد

heirloom

<hr> معنی : وراثت، واری بودن <hr> معانی دیگر : حقوق وارث، حق وراثت، ریگمندی، وارک بودن

معنی : وراثت، واری بودن معانی دیگر : حقوق وارث، حق وراثت، ریگمندی، وارک بودن

heirship

heirut liberal party bloc

heisei

<hr> معنی : سرقت، دزدی کردن <hr> معانی دیگر : دزدی مسلحانه، (امریکا - خودمانی)، سرقت مسلحانه کردن، بلند کردن، مسلحانه

معنی : سرقت، دزدی کردن معانی دیگر : دزدی مسلحانه، (امریکا - خودمانی)، سرقت مسلحانه کردن، بلند کردن، مسلحانه

heist

heister

heiwa corporation

hekmatyar gulbuddin

<hr> زمان گذشته و اسم مفعول فعل: hold

زمان گذشته و اسم مفعول فعل: hold

held

held a grudge

held back his curiosity

held back his laughter

held back his tears

held him by the balls

held him in high regard

held him in leash

held him to his promise

held his own

held his tongue

held in abeyance

held in his arms

held in store

held on

held on to

held out his hand

held the line

held tight

held without bail

helder

helderberg war

<hr> اسم خاص مونث (مخفف آن: nell و nelly و lena)

اسم خاص مونث (مخفف آن: nell و nelly و lena)

واژه های حرف "h" - انگلیسی به انگلیسی