انگلیسی به انگلیسی

malnutritioned

malo animo

<hr> معنی : دارای سوء نیت <hr> معانی دیگر : (دندان پزشکی - بد روی هم قرار گرفتن دندان های بالا و پایین ) بدجفتی

معنی : دارای سوء نیت معانی دیگر : (دندان پزشکی - بد روی هم قرار گرفتن دندان های بالا و پایین ) بدجفتی

malocclusion

<hr> معنی : بوی بد، بوی زننده <hr> معانی دیگر : گند

معنی : بوی بد، بوی زننده معانی دیگر : گند

malodor

malodorant

<hr> معنی : بد بو <hr> معانی دیگر : بدبوی، گند، میگندر، متعفن

معنی : بد بو معانی دیگر : بدبوی، گند، میگندر، متعفن

malodorous

malodorously

malodorousness

malodour

malonic

malonyl

malonylurea

malope

<hr> سر توماس مالوری (نویسنده ی انگلیسی)

سر توماس مالوری (نویسنده ی انگلیسی)

malory

<hr> مارچلو مالپیگی (زیست شناس ایتالیایی)

مارچلو مالپیگی (زیست شناس ایتالیایی)

malpighi

<hr> وابسته به کالبد شناس ایتالیایى

وابسته به کالبد شناس ایتالیایى

malpighian

malpighian corpuscle

malpighian tubule

malposed

<hr> معنی : جابجا شدگی جنین، حالت غیر طبیعی جنین <hr> معانی دیگر : (به ویژه در مورد جنین در زهدان) بد نهشت

معنی : جابجا شدگی جنین، حالت غیر طبیعی جنین معانی دیگر : (به ویژه در مورد جنین در زهدان) بد نهشت

malposition

<hr> معنی : سوء اداره، عمل سوء، معالجه غلط <hr> معانی دیگر : (پزشکی - جراحی: قصور یا سواستفاده از موقعیت و مقام) تخلف (تخلفات) پزشکی، لغزش (لغزش های) پزشکی، درمان اشتباه، بد درمانی -2 (در رشته های علمی و حرفه ای) بدکاری، لغزش (تخلف) حرفه ای، خلاف کاری، دشکاری

معنی : سوء اداره، عمل سوء، معالجه غلط معانی دیگر : (پزشکی - جراحی: قصور یا سواستفاده از موقعیت و مقام) تخلف (تخلفات) پزشکی، لغزش (لغزش های) پزشکی، درمان اشتباه، بد درمانی -2 (در رشته های علمی و حرفه ای) بدکاری، لغزش (تخلف) حرفه ای، خلاف کاری، دشکاری

malpractice

malpractitioner

malpresentation

<hr> آندره مالرو (نویسنده ی فرانسوی)

آندره مالرو (نویسنده ی فرانسوی)

malraux

<hr> معنی : مالت، جو سبز شده خشک، ابجو ساختن، مالت زدن، بحالت مالت دراوردن <hr> معانی دیگر : (جو خیسانده که جوانه زده و سپس در کوره خشکانده شده است) مالت (که در ساختن مشروبات الکلی به کار می رود)، (هر گونه نوشیدنی ساخته شده از مالت) آبجو، آبجوسیاه، (عامیانه) رجوع شود به: malted milk، مالت دار، مالتی، (جو و گندم وغیره را) مالت کردن، تبدیل به چیز مالت مانند کردن، (به شیر و غیره) مالت زدن، مالتی کردن

معنی : مالت، جو سبز شده خشک، ابجو ساختن، مالت زدن، بحالت مالت دراوردن معانی دیگر : (جو خیسانده که جوانه زده و سپس در کوره خشکانده شده است) مالت (که در ساختن مشروبات الکلی به کار می رود)، (هر گونه نوشیدنی ساخته شده از مالت) آبجو، آبجوسیاه، (عامیانه) رجوع شود به: malted milk، مالت دار، مالتی، (جو و گن

malt

<hr> عصاره ی مالت (که خاصیت درمانی دارد)

عصاره ی مالت (که خاصیت درمانی دارد)

malt extract

malt house

<hr> نوشیدنی ساخته شده از مالت، نوشیدنی مالت دار (مانند آبجو)، اکسیه، مشروبی شبیه ابجو که با مالت تخمیر میشود

نوشیدنی ساخته شده از مالت، نوشیدنی مالت دار (مانند آبجو)، اکسیه، مشروبی شبیه ابجو که با مالت تخمیر میشود

malt liquor

malt sugar

<hr> میگسار، باده خور، دائم الخمر

میگسار، باده خور، دائم الخمر

malt worm

<hr> معنی : جزیره مالت <hr> معانی دیگر : جزیره ی مالت (در دریای مدیترانه)

معنی : جزیره مالت معانی دیگر : جزیره ی مالت (در دریای مدیترانه)

malta

<hr> معنی : تب مالت، بروسلوز <hr> معانی دیگر : (پزشکی) تب مالت (رجوع شود به: undulant fever)

معنی : تب مالت، بروسلوز معانی دیگر : (پزشکی) تب مالت (رجوع شود به: undulant fever)

malta fever

<hr> (آنزیمی که در روده ی کوچک و مخمر و غیره یافت می شود) مالتاز، مالتاز، ماده تخمیری حل شدنی

(آنزیمی که در روده ی کوچک و مخمر و غیره یافت می شود) مالتاز، مالتاز، ماده تخمیری حل شدنی

maltase

malted

<hr> (گرد حاوی شیر خشک و مالت) شیر مالت دار

(گرد حاوی شیر خشک و مالت) شیر مالت دار

malted milk

<hr> معنی : اهل مالت <hr> معانی دیگر : وابسته به جزیره ی مالت و مردم و فرهنگ و زبان آن، مالتی، مالتایی، (قرون وسطی) دلاوران مالتی، گویش عربی متداول در کشور مالت (که سخت از ایتالیایی متاثر است)، سگ مالتیز (که موهای بسیار بلند و دم چنبری دارد)

معنی : اهل مالت معانی دیگر : وابسته به جزیره ی مالت و مردم و فرهنگ و زبان آن، مالتی، مالتایی، (قرون وسطی) دلاوران مالتی، گویش عربی متداول در کشور مالت (که سخت از ایتالیایی متاثر است)، سگ مالتیز (که موهای بسیار بلند و دم چنبری دارد)

maltese

maltese cross

<hr> معنی : زفت معدنی، چسب قیر و موم، نوعی موم معدنی <hr> معانی دیگر : مالته (نوعی قیر چسبناک)، malthite چسب قیر وموم

معنی : زفت معدنی، چسب قیر و موم، نوعی موم معدنی معانی دیگر : مالته (نوعی قیر چسبناک)، malthite چسب قیر وموم

maltha

<hr> رابرت مالتوس (اقتصاددان انگلیسی)

رابرت مالتوس (اقتصاددان انگلیسی)

malthus

<hr> معنی : پیرو عقیده توماس مالتوس <hr> معانی دیگر : (وابسته به مالتوس و این اندیشه ی او: جمعیت با تصاعد هندسی زیاد می شود در حالی که تولید با تصاعد ریاضی افزوده می شود و در نتیجه اگر ازدیاد جمعیت مهار نشود دنیا دچار کمبود خوراک خواهد شد) مالتوسی

معنی : پیرو عقیده توماس مالتوس معانی دیگر : (وابسته به مالتوس و این اندیشه ی او: جمعیت با تصاعد هندسی زیاد می شود در حالی که تولید با تصاعد ریاضی افزوده می شود و در نتیجه اگر ازدیاد جمعیت مهار نشود دنیا دچار کمبود خوراک خواهد شد) مالتوسی

malthusian

maltobiose

maltodextrin

<hr> مالتوز (ماده ی شیرین و سپید و بلورین که با تاثیر دیاستاز مالت بر نشاسته به وجود می آید)، ماده قندی سمنو

مالتوز (ماده ی شیرین و سپید و بلورین که با تاثیر دیاستاز مالت بر نشاسته به وجود می آید)، ماده قندی سمنو

maltose

<hr> معنی : بدرفتاری کردن، بدکار کردن <hr> معانی دیگر : بد رفتاری کردن (با)، سورفتار از خود نشان دادن، خشونت از خود نشان دادن (mistreat هم می گویند)

معنی : بدرفتاری کردن، بدکار کردن معانی دیگر : بد رفتاری کردن (با)، سورفتار از خود نشان دادن، خشونت از خود نشان دادن (mistreat هم می گویند)

maltreat

maltreater

<hr> بد رفتاری، سو استعمال

maltreatment

<hr> معنی : مالت ساز <hr> معانی دیگر : مالت فروش، سمنوساز

معنی : مالت ساز معانی دیگر : مالت فروش، سمنوساز

maltster

<hr> مالت مانند، مالت دار، مالتی، سمنویی، خو گرفته به آبجو خوری

مالت مانند، مالت دار، مالتی، سمنویی، خو گرفته به آبجو خوری

واژه های حرف "m" - انگلیسی به انگلیسی