انگلیسی به انگلیسی

maluku islands

malum in se

malunion

malunited

malva

<hr> رجوع شود به: malmsey، نوعی انگور

رجوع شود به: malmsey، نوعی انگور

malvasia

<hr> معنی : اختلاس، خیانت در امانت، تقلب، دغل بازی <hr> معانی دیگر : (حقوق - به ویژه کارمند دولت: رفتار حاکی از فساد یا بی امانتی و نادرستی) خلاف کاری، فساد اداری، خلاف

معنی : اختلاس، خیانت در امانت، تقلب، دغل بازی معانی دیگر : (حقوق - به ویژه کارمند دولت: رفتار حاکی از فساد یا بی امانتی و نادرستی) خلاف کاری، فساد اداری، خلاف

malversation

<hr> (قدیمی) رجوع شود به: malmsey

(قدیمی) رجوع شود به: malmsey

malvoisie

<hr> بدافزار (مخفف واژه ی malicious software)

بدافزار (مخفف واژه ی malicious software)

malware

<hr> ماما، لفظ کودکانه برای مادر نه نه

ماما، لفظ کودکانه برای مادر نه نه

mam'selle

<hr> معنی : مامان، مادر <hr> معانی دیگر : (زبان بچگانه) مادر، ننه، ننه جان (mamma هم می نویسند)، mamma مادر

معنی : مامان، مادر معانی دیگر : (زبان بچگانه) مادر، ننه، ننه جان (mamma هم می نویسند)، mamma مادر

mama

mamaguy

mamamedia

<hr> معنی : مارهای زهردار مناطق گرمسیر <hr> معانی دیگر : (جانور شناسی) مامبا (انواع مارهای بسیار زهرین و درخت زی افریقایی از جنس dendroaspins به ویژه نوعی مار دراز و سبز به نام d. angusticeps)

معنی : مارهای زهردار مناطق گرمسیر معانی دیگر : (جانور شناسی) مامبا (انواع مارهای بسیار زهرین و درخت زی افریقایی از جنس dendroaspins به ویژه نوعی مار دراز و سبز به نام d. angusticeps)

mamba

<hr> (موسیقی دریای کارائیب و امریکای لاتین) مامبو، رقص مامبو (همراه این موسیقی)، mambu یک نوع رقص تند

(موسیقی دریای کارائیب و امریکای لاتین) مامبو، رقص مامبو (همراه این موسیقی)، mambu یک نوع رقص تند

mambo

mamee

mamelon

<hr> (عربی) مملوک (هر یک از غلام زادگانی که از 1250 تا 1517 میلادی بر مصر حکومت میکردند و تا 1811 قدرتمند بودند) (mamluk هم می نویسند)، مملوک، عضو گروهی، برده، بنده

(عربی) مملوک (هر یک از غلام زادگانی که از 1250 تا 1517 میلادی بر مصر حکومت میکردند و تا 1811 قدرتمند بودند) (mamluk هم می نویسند)، مملوک، عضو گروهی، برده، بنده

mameluke

mamey

mamie

mamilla

mamillary

mamillary body

mamillate

mamillated

<hr> معنی : پستان، مام، مامان، مادر، ممه <hr> معانی دیگر : رجوع شود به: mama، (غده ی تراونده ی شیر در پستان جنس ماده - در نرینه ها این غده به صورت رشد نکرده وجود دارد) غده ی شیرتراو (mammary gland هم می گویند)، شیرتراو، mama مادر

معنی : پستان، مام، مامان، مادر، ممه معانی دیگر : رجوع شود به: mama، (غده ی تراونده ی شیر در پستان جنس ماده - در نرینه ها این غده به صورت رشد نکرده وجود دارد) غده ی شیرتراو (mammary gland هم می گویند)، شیرتراو، mama مادر

mamma

mamma mia

<hr> معنی : پستاندار <hr> معانی دیگر : پستاندار (هر یک از انواع جاندارانی که پستان مادینه های آنها غده ی شیرتراو دارد و به بچه ی خود شیر می دهند)

معنی : پستاندار معانی دیگر : پستاندار (هر یک از انواع جاندارانی که پستان مادینه های آنها غده ی شیرتراو دارد و به بچه ی خود شیر می دهند)

mammal

mammalgia

mammalia

<hr> پستاندار، جانور پستاندار

پستاندار، جانور پستاندار

mammalian

<hr> دارای آثار پستانداران

mammaliferous

mammalogist

<hr> (بخشی از جانورشناسی که با پستانداران سر و کار دارد) پستاندارشناسی، یک شاخه از جانور شناسی که راجع به پستانداران است

(بخشی از جانورشناسی که با پستانداران سر و کار دارد) پستاندارشناسی، یک شاخه از جانور شناسی که راجع به پستانداران است

mammalogy

<hr> معنی : مربوط به پستانداران، مربوط به پستان <hr> معانی دیگر : وابسته به غده های تراونده ی شیر در پستان، شیرتراو، پستانی

معنی : مربوط به پستانداران، مربوط به پستان معانی دیگر : وابسته به غده های تراونده ی شیر در پستان، شیرتراو، پستانی

mammary

mammectomy

<hr> (گیاه شناسی)، درخت مامی (جنس mammea از تیره ی saint johnswort که از درختان بلند نواحی حاره ی امریکا می باشد به ویژه m. americana که میوه ای با طعم زردآلو می دهد و به آن mammee apple هم می گویند)، میوه ی این درخت

(گیاه شناسی)، درخت مامی (جنس mammea از تیره ی saint johnswort که از درختان بلند نواحی حاره ی امریکا می باشد به ویژه m. americana که میوه ای با طعم زردآلو می دهد و به آن mammee apple هم می گویند)، میوه ی این درخت

mammee

<hr> بالکنت گفتن، من من کردن، گیج شدن

بالکنت گفتن، من من کردن، گیج شدن

mammer

<hr> mammillary پستان مانند، بصورت پستان

mammillary پستان مانند، بصورت پستان

mammiform

<hr> نوک پستان، چچو، چچو هر برجستگی شبیه نوک پستان

نوک پستان، چچو، چچو هر برجستگی شبیه نوک پستان

mammilla

<hr> mammiform پستان مانند، بصورت پستان

mammiform پستان مانند، بصورت پستان

mammillary

<hr> دارای غدد تراونده ی شیر، شیرتراودار، دارای پستان یا پستانک

دارای غدد تراونده ی شیر، شیرتراودار، دارای پستان یا پستانک

mammillate

mammillated

mammillation

mammilliform

<hr> معنی : برش، ذره، پاره، ریزه، قراضه، دم قیچی، ریزه کردن، قطعه کردن، از دم قیچی رد کردن <hr> معانی دیگر : (محلی)، تکه، بریده، بخش کنده شده از چیزی

معنی : برش، ذره، پاره، ریزه، قراضه، دم قیچی، ریزه کردن، قطعه کردن، از دم قیچی رد کردن معانی دیگر : (محلی)، تکه، بریده، بخش کنده شده از چیزی

mammock

<hr> عکس پستان (با اشعه ی ایکس)، پستان نگاره

عکس پستان (با اشعه ی ایکس)، پستان نگاره

واژه های حرف "m" - انگلیسی به انگلیسی