انگلیسی به انگلیسی

<hr> معنی : کنار، حاشیه، لبه، حاشیه دار کردن <hr> معانی دیگر : (قدیمی) رجوع شود به: margin

معنی : کنار، حاشیه، لبه، حاشیه دار کردن معانی دیگر : (قدیمی) رجوع شود به: margin

marge

margery

margie

<hr> معنی : کنار، حد، حاشیه، لبه، تفاوت، بودجه احتیاطی، حاشیه دار کردن <hr> معانی دیگر : کناره، مرز، اختلاف، فرور، نابرابری، ناسانی، (بازرگانی: فرق میان هزینه و قیمت کالای تولید شده و غیره - خرید و فروش سهام و غیره: ودیعه یا پول پرداختی به دلال سهام جهت هزینه های حقوقی و یا تضمین در مقابل ضرر احتمالی - بانکداری و غیره: تفاوت میان مبلغ وام و ارزش روز وثیقه ای که در برابر وام داده شده است - اقتصاد: حداقل درآمد که با آن بتوان به کار ادامه داد) مرهونه، وثیقه، گرویی، وجه الضمان، ارزش، دارایی خالص، ارزش ویژه، حاشیه ی سود، سود ناویژه، تفاوت نرخ، تفاوت مزیت، لبه دار کردن، کناره دار کردن، در لبه یا کناره قرار گرفتن، مرز (چیزی را) تشکیل دادن، حواشی نویسی کردن، در حاشیه ی متن یادداشت نوشتن، کناره نویسی کردن، (گیاه شناسی) لبه ی برگ، (حشره شناسی) لبه ی بال، (روان شناسی) مرز خودآگاهی، لبه ی هشیاری، اندک، مابه التفاوت

معنی : کنار، حد، حاشیه، لبه، تفاوت، بودجه احتیاطی، حاشیه دار کردن معانی دیگر : کناره، مرز، اختلاف، فرور، نابرابری، ناسانی، (بازرگانی: فرق میان هزینه و قیمت کالای تولید شده و غیره - خرید و فروش سهام و غیره: ودیعه یا پول پرداختی به دلال سهام جهت هزینه های حقوقی و یا تضمین در مقابل ضرر احتمالی - بانکدا

margin

margin of error

margin of safety

<hr> معنی : مرزی، کم، حاشیهای، وابسته به حاشیه <hr> معانی دیگر : نوشته شده یا چاپ شده در حاشیه ی متن یا صفحه، در کنار صفحه، کنارین، نزدیک به کناره یا مرز، سرحدی، (نزدیک به) کمترین حد، حداقل، کمینه، محدود، (اقتصاد) در مرز میان سود و زیان، کم سود، وابسته به کالایی که با حداقل سود تولید یا فروخته می شود، وابسته به کناره یا حاشیه

معنی : مرزی، کم، حاشیهای، وابسته به حاشیه معانی دیگر : نوشته شده یا چاپ شده در حاشیه ی متن یا صفحه، در کنار صفحه، کنارین، نزدیک به کناره یا مرز، سرحدی، (نزدیک به) کمترین حد، حداقل، کمینه، محدود، (اقتصاد) در مرز میان سود و زیان، کم سود، وابسته به کالایی که با حداقل سود تولید یا فروخته می شود، وابسته 

marginal

marginal cost

marginal cost of capital

marginal expenses

marginal income

marginal income tax

marginal interest rate

marginal notes

marginal output

marginal product value

marginal profit

marginal propensity to consume

marginal propensity to expenditure

marginal propensity to invest

marginal propensity to save

marginal relief

marginal revenue

marginal seat

marginal utility

<hr> حواشی، یادداشت های حاشیه ی متن، کناره نگاشت، حواشی بر متن کتاب

حواشی، یادداشت های حاشیه ی متن، کناره نگاشت، حواشی بر متن کتاب

marginalia

<hr> (noun) کنار گذاشتن، نادیده گرفتن، منزوی کردن

(noun) کنار گذاشتن، نادیده گرفتن، منزوی کردن

marginalisation

<hr> (verb transitive) ناچیز شمردن، نادیده گرفتن، کنار گذاشتن، کنار زدن، منزوی کردن، به حاشیه راندن

(verb transitive) ناچیز شمردن، نادیده گرفتن، کنار گذاشتن، کنار زدن، منزوی کردن، به حاشیه راندن

marginalise

marginalised

marginality

marginalization

<hr> در حاشیه قراردادن، مورد کم توجهی قرار دادن، منزوی کردن، نادیده گرفتن، کنار گذاشتن، کنار زدن، به حاشیه راندن

در حاشیه قراردادن، مورد کم توجهی قرار دادن، منزوی کردن، نادیده گرفتن، کنار گذاشتن، کنار زدن، به حاشیه راندن

marginalize

marginalized

<hr> بطور حاشیه، در حاشیه

marginally

<hr> حاشیه دار کردن، کناره دار کردن، لبه

حاشیه دار کردن، کناره دار کردن، لبه

marginate

marginated

margination

margosa

<hr> زیتون، تل، آزاد درخت، شالسنجان

زیتون، تل، آزاد درخت، شالسنجان

margosa tree

<hr> معنی : مرز بان، مرز دار <hr> معانی دیگر : (در اصل - آلمان) فرمانده نظامی سرزمین مرزی

معنی : مرز بان، مرز دار معانی دیگر : (در اصل - آلمان) فرمانده نظامی سرزمین مرزی

margrave

<hr> معنی : زن مرزبان <hr> معانی دیگر : (آلمان) زوجه ی مارگراو

معنی : زن مرزبان معانی دیگر : (آلمان) زوجه ی مارگراو

margravine

margrethe ii queen

<hr> معنی : گل مینا، گل داودی، مینای چمنی <hr> معانی دیگر : رجوع شود به: daisy، اسم خاص مونث

معنی : گل مینا، گل داودی، مینای چمنی معانی دیگر : رجوع شود به: daisy، اسم خاص مونث

marguerite

<hr> جمع واژه ی mare، اسم خاص مونث

جمع واژه ی mare، اسم خاص مونث

maria

maria eva duarte de peron

<hr> ماری ترز (ملکه ی اتریش و مادر ماری آنتوانت)

واژه های حرف "m" - انگلیسی به انگلیسی