انگلیسی به انگلیسی

niffy

<hr> معنی : جذاب، زیرک، چالاک، نکته دان <hr> معانی دیگر : (امریکا - خودمانی - واژه ی کلی مبنی بر خشنودی) خوب، شیک، فرز، زبل، قبراق، ترگل ورگل، خیلی خوب

معنی : جذاب، زیرک، چالاک، نکته دان معانی دیگر : (امریکا - خودمانی - واژه ی کلی مبنی بر خشنودی) خوب، شیک، فرز، زبل، قبراق، ترگل ورگل، خیلی خوب

nifty

nigella

<hr> رود نیجر (که در غرب آفریقا از چند کشور رد شده و در خلیج گینه به اقیانوس اطلس می ریزد)

رود نیجر (که در غرب آفریقا از چند کشور رد شده و در خلیج گینه به اقیانوس اطلس می ریزد)

niger

<hr> کشور نیجریه (در غرب افریقا - پایتخت : 923768 - abuja کیلومتر مربع)

کشور نیجریه (در غرب افریقا - پایتخت : 923768 - abuja کیلومتر مربع)

nigeria

nigerian

nigerian citizen

nigerien

<hr> معنی : ادم خسیس، لئیم، ادم تنگ چشم <hr> معانی دیگر : خسیس، ژکور، گران کیسه، زفت

معنی : ادم خسیس، لئیم، ادم تنگ چشم معانی دیگر : خسیس، ژکور، گران کیسه، زفت

niggard

niggardliness

<hr> معنی : خسیس، چشم تنگ، ضیق، خسیسانه <hr> معانی دیگر : ژکور، زفت، لئیم، گران کیسه

معنی : خسیس، چشم تنگ، ضیق، خسیسانه معانی دیگر : ژکور، زفت، لئیم، گران کیسه

niggardly

niggaz with attitudes

<hr> معنی : سیاه پوست، کاکاسیاه <hr> معانی دیگر : (تحقیرآمیز) سیاهپوست، زنگی، غلام، کاکاسیاه بتحقیر

معنی : سیاه پوست، کاکاسیاه معانی دیگر : (تحقیرآمیز) سیاهپوست، زنگی، غلام، کاکاسیاه بتحقیر

nigger

nigger head

<hr> معنی : خرده گرفتن، ور رفتن، وقت گذراندن <hr> معانی دیگر : (انگلیس - محلی) مته به خشخاش گذاشتن، لفت ولعاب دادن

معنی : خرده گرفتن، ور رفتن، وقت گذراندن معانی دیگر : (انگلیس - محلی) مته به خشخاش گذاشتن، لفت ولعاب دادن

niggle

niggler

<hr> معنی : ایراد گیر، اندک <hr> معانی دیگر : اندک، ایراد گیر

معنی : ایراد گیر، اندک معانی دیگر : اندک، ایراد گیر

niggling

nigglingly

niggly

<hr> معنی : نزدیک، مجاور، نزدیک شدن، نزدیک، تقریبا، قریب <hr> معانی دیگر : (جا یا زمان یا رابطه) نزدیک، کمابیش، حدود

معنی : نزدیک، مجاور، نزدیک شدن، نزدیک، تقریبا، قریب معانی دیگر : (جا یا زمان یا رابطه) نزدیک، کمابیش، حدود

nigh

<hr> معنی : تاریکی، شب، غروب، شب هنگام، برنامه شبانه، خادم حبش، لیل، نزدیک بوقت خواب، نزدیک بوقت خواب <hr> معانی دیگر : شب پس از روز معین، بعد از غروب، تاریکی شب، شبدیز، (مجازی) ظلمت، تاریکی جهل (یا غم یا انحطاط یا مرگ و غیره)، شبانه، وابسته به شب، شبکار، شبانگاهی

معنی : تاریکی، شب، غروب، شب هنگام، برنامه شبانه، خادم حبش، لیل، نزدیک بوقت خواب، نزدیک بوقت خواب معانی دیگر : شب پس از روز معین، بعد از غروب، تاریکی شب، شبدیز، (مجازی) ظلمت، تاریکی جهل (یا غم یا انحطاط یا مرگ و غیره)، شبانه، وابسته به شب، شبکار، شبانگاهی

night

<hr> شب و روز، شبانه روز، بیست و چهار ساعته

شب و روز، شبانه روز، بیست و چهار ساعته

night and day

<hr> جغد، بوم، بلبل، هرزه، شبگرد

جغد، بوم، بلبل، هرزه، شبگرد

night bird

night blindness

night bomber

night campground

<hr> کرم شبخیز (که به عنوان طعمه ی ماهیگیری به کار می رود)

کرم شبخیز (که به عنوان طعمه ی ماهیگیری به کار می رود)

night crawler

night curfew

night editor

night effect

night fell

night fighter

<hr> پرواز هواپیما در شب، شب پرواز کن

پرواز هواپیما در شب، شب پرواز کن

night flying

<hr> (جانورشناسی) حواصیل شب کار (انواع حواصیل هایی که در غروب یا شب فعال اند)

(جانورشناسی) حواصیل شب کار (انواع حواصیل هایی که در غروب یا شب فعال اند)

night heron

night journey

<hr> تفریحات شبانه (سینما و تئاتر و غیره)، شب نشینی

تفریحات شبانه (سینما و تئاتر و غیره)، شب نشینی

night life

<hr> چراغ خواب، چراغ کم سو، شمع کوچک که شب هنگام دراطاق بیماران برافروزند، چراه شب، روشنایی شب

چراغ خواب، چراغ کم سو، شمع کوچک که شب هنگام دراطاق بیماران برافروزند، چراه شب، روشنایی شب

واژه های حرف "n" - انگلیسی به انگلیسی