انگلیسی به انگلیسی

oil one's tongue

<hr> معنی : رنگ روغنی <hr> معانی دیگر : رنگ روغنی

معنی : رنگ روغنی معانی دیگر : رنگ روغنی

oil paint

<hr> نقاشی رنگ و روغن، نقاشی بارنگ، روغنی

نقاشی رنگ و روغن، نقاشی بارنگ، روغنی

oil painting

<hr> (گیاه شناسی) نخل روغنی (درخت حاره ای و بومی افریقا به نام elaeis guineensis که از تخم آن روغن نخل زیتون می گیرند)

(گیاه شناسی) نخل روغنی (درخت حاره ای و بومی افریقا به نام elaeis guineensis که از تخم آن روغن نخل زیتون می گیرند)

oil palm

oil pipe

oil platform

<hr> چر&nbsp;روغن گیری، دستگاه عصاری

چر روغن گیری، دستگاه عصاری

oil press

oil pressure gauge

oil pump

oil refineries

oil refining

oil resources

<hr> سکوی نفتی، سکوی حفاری چاه نفت و استخراج

سکوی نفتی، سکوی حفاری چاه نفت و استخراج

oil rig

oil seal

oil shale

oil shales

<hr> لکه ی نفت (شناور روی آب دریا یا رودخانه)، نفت شناور

لکه ی نفت (شناور روی آب دریا یا رودخانه)، نفت شناور

oil slick

oil slip

oil spill

oil supply

oil tank

oil tanker

<hr> جریان کارها را روان و خوب کردن، عاقلانه عمل کردن

جریان کارها را روان و خوب کردن، عاقلانه عمل کردن

oil the wheels

oil tycoon

oil well

oil wells

oilbird

<hr> معنی : پارچه مشمع <hr> معانی دیگر : پارچه ی مشمع، پارچه ی شمعی، پارچه ی مشماعی، پارچه برزنت، مشمع، پارچه مشمعی

معنی : پارچه مشمع معانی دیگر : پارچه ی مشمع، پارچه ی شمعی، پارچه ی مشماعی، پارچه برزنت، مشمع، پارچه مشمعی

oilcloth

oiled

<hr> (کارگر) روغن کار، گریس کار، روغن دان، روغن چکان، روغن کار، تانکر نفت

(کارگر) روغن کار، گریس کار، روغن دان، روغن چکان، روغن کار، تانکر نفت

oiler

oilheating

oiliness

<hr> معنی : بذرها و دانههای روغنی <hr> معانی دیگر : بذرها و دانه های روغنی

معنی : بذرها و دانههای روغنی معانی دیگر : بذرها و دانه های روغنی

oilseed

oilseed rape

<hr> معنی : پارچه برزنت، پارچه مشمع، کت بارانی <hr> معانی دیگر : پارچه ی موم اندود، پارچه ی شمعی، پارچه ی پاد آب

معنی : پارچه برزنت، پارچه مشمع، کت بارانی معانی دیگر : پارچه ی موم اندود، پارچه ی شمعی، پارچه ی پاد آب

oilskin

<hr> معنی : سنگ چاقو تیز کنی <hr> معانی دیگر : سنگ چاقو تیز کن (که به آن روغن زده اند)

معنی : سنگ چاقو تیز کنی معانی دیگر : سنگ چاقو تیز کن (که به آن روغن زده اند)

oilstone

oiltight

<hr> معنی : چرب، روغنی، دهنی <hr> معانی دیگر : روغن مانند، لیز، لغزان، سرنده، پر چربی، چرب ناک، پیه اکند، پوشیده از روغن

معنی : چرب، روغنی، دهنی معانی دیگر : روغن مانند، لیز، لغزان، سرنده، پر چربی، چرب ناک، پیه اکند، پوشیده از روغن

oily

oink

<hr> معنی : مرهم، روغن، پماد <hr> معانی دیگر : بریزه

معنی : مرهم، روغن، پماد معانی دیگر : بریزه

ointment

oireachtas

oji paper co ltd

<hr> سرخپوست اوجیب وا (قبیله ی اوجیب وا در ایالت های شمالی و مرکزی ایالات متحده و در استان اونتاریو در کانادا زیست می کنند)، زبان اوجیب وا

سرخپوست اوجیب وا (قبیله ی اوجیب وا در ایالت های شمالی و مرکزی ایالات متحده و در استان اونتاریو در کانادا زیست می کنند)، زبان اوجیب وا

ojibwa

<hr> معنی : خوب، بسیار خوب <hr> معانی دیگر : مخفف: ایالت اکلاهوما، okay صحیح است، تصویب کردن، موافقت کردن، اجازه

معنی : خوب، بسیار خوب معانی دیگر : مخفف: ایالت اکلاهوما، okay صحیح است، تصویب کردن، موافقت کردن، اجازه

واژه های حرف "o" - انگلیسی به انگلیسی