انگلیسی به انگلیسی

personal digital adviser

personal digital assistant

<hr> لوازم شخصی، وسایل شخصی، وسایل شخصی tooth brushes, combs, shoes, and socks are among one's personal effects مسواک و شانه و کفش و جوراب جزو لوازم شخصی محسوب میشود

لوازم شخصی، وسایل شخصی، وسایل شخصی tooth brushes, combs, shoes, and socks are among one's personal effects مسواک و شانه و کفش و جوراب جزو لوازم شخصی محسوب میشود

personal effects

personal elections

personal example

personal exertion

personal expenses

personal home page

personal hygiene

personal identification number

personal import

personal income

personal information manager

personal injury

personal installment payment loan

personal instruction

personal insurance

personal interest

personal invitation

personal involvement

personal knowledge

personal law

personal letter

personal liability

personal loan

personal luggage

personal matter

<hr> معنی : ضمیر شخصی <hr> معانی دیگر : (دستور زبان) ضمیر شخصی (مانند: he و them و she و they)

معنی : ضمیر شخصی معانی دیگر : (دستور زبان) ضمیر شخصی (مانند: he و them و she و they)

personal pronoun

<hr> معنی : اموال شخصی <hr> معانی دیگر : مال منقول، دارایی منقول (در برابر: دارایی غیر منقول real property یا real estate)

معنی : اموال شخصی معانی دیگر : مال منقول، دارایی منقول (در برابر: دارایی غیر منقول real property یا real estate)

personal property

personal question

personal secretary

personal security

personal servant

personal shipment

personal stereo

personal style

personal touch

personal trainer

personal traits

personal video recorder

personal weapon

personalisation

personalise

personalised

<hr> شخص گرایی، خصوصیات شخص، فلسفه فردی

شخص گرایی، خصوصیات شخص، فلسفه فردی

personalism

<hr> معنی : شخصیت، وجود، یارو، هویت، خصوصیات شخص، اخلاق و خصوصیات شخص، صفت شخص <hr> معانی دیگر : فروزه، فردیت، ویژگی، خصوصیت، شخصیت سرشناس، (مجازی) چهره، آدم، (عامیانه) ویژگی فردی، قلق، خصلت، (جمع) حملات لفظی به فرد (یا افراد)، اظهارات (درباره ی دیگران)، عیب جویی، بدگویی

معنی : شخصیت، وجود، یارو، هویت، خصوصیات شخص، اخلاق و خصوصیات شخص، صفت شخص معانی دیگر : فروزه، فردیت، ویژگی، خصوصیت، شخصیت سرشناس، (مجازی) چهره، آدم، (عامیانه) ویژگی فردی، قلق، خصلت، (جمع) حملات لفظی به فرد (یا افراد)، اظهارات (درباره ی دیگران)، عیب جویی، بدگویی

واژه های حرف "p" - انگلیسی به انگلیسی