انگلیسی به انگلیسی

<hr> (رقص آهسته ی اسپانیایی) سارابند، رقص سنگین اسپانیولی

(رقص آهسته ی اسپانیایی) سارابند، رقص سنگین اسپانیولی

saraband

sarabande

<hr> معنی : عرب، مسلمان، وحشی، کافر <hr> معانی دیگر : (از ریشه ی عربی)، (در اصل) عضو قبایل صحرا گرد سوریه و نواحی اطراف آن

معنی : عرب، مسلمان، وحشی، کافر معانی دیگر : (از ریشه ی عربی)، (در اصل) عضو قبایل صحرا گرد سوریه و نواحی اطراف آن

saracen

saracenic

sarafan

<hr> اسم خاص مونث (مخفف: sal، sadie و sara - sally هم می نویسند)

اسم خاص مونث (مخفف: sal، sadie و sara - sally هم می نویسند)

sarah

<hr> شهر سارایوو (پایتخت کشور بوسنی هرزگووین)

شهر سارایوو (پایتخت کشور بوسنی هرزگووین)

sarajevo

saramago

<hr> (انگم مصنوعی که در صنعت کاربرد فراوانی دارد) ساران

(انگم مصنوعی که در صنعت کاربرد فراوانی دارد) ساران

saran

saratoga

saratoga trunk

<hr> (بخشی از کشور مالزی که در شمال جزیره ی برنئو قرار دارد) ساراواک

(بخشی از کشور مالزی که در شمال جزیره ی برنئو قرار دارد) ساراواک

sarawak

<hr> معنی : سرزنش، ریشخند، لطیفه، طعنه، زهر خنده، سخن طعنه امیز <hr> معانی دیگر : کنایه، گوشه (و کنایه)، گوشه زنی، لاغ، گلک، گواژه، خریش، متلک

معنی : سرزنش، ریشخند، لطیفه، طعنه، زهر خنده، سخن طعنه امیز معانی دیگر : کنایه، گوشه (و کنایه)، گوشه زنی، لاغ، گلک، گواژه، خریش، متلک

sarcasm

<hr> معنی : طعنه امیز، نیش دار، زهرخندهدار <hr> معانی دیگر : طعنه آمیز، کنایه آمیز (رجوع شود به: sarcasm)، اهل طعنه زنی، کنایه زن

معنی : طعنه امیز، نیش دار، زهرخندهدار معانی دیگر : طعنه آمیز، کنایه آمیز (رجوع شود به: sarcasm)، اهل طعنه زنی، کنایه زن

sarcastic

sarcastic remark

sarcastically

sarcastrophe

<hr> معنی : پارچه ابریشمی، پارچه پشمی سنگین <hr> معانی دیگر : پارچه ی ابریشمی نرم، sarsenet پارچه ابریشمی، نرم

معنی : پارچه ابریشمی، پارچه پشمی سنگین معانی دیگر : پارچه ی ابریشمی نرم، sarsenet پارچه ابریشمی، نرم

sarcenet

sarcina

sarcodina

<hr> طب زگیل یا جوش گوشتی، رویش گوشتی

طب زگیل یا جوش گوشتی، رویش گوشتی

sarcoid

<hr> (پزشکی - به وجود آمدن زخم و آماس در ریه یا استخوان یا پوست و غیره) گوشت تباهی، سارکوئیدوز

(پزشکی - به وجود آمدن زخم و آماس در ریه یا استخوان یا پوست و غیره) گوشت تباهی، سارکوئیدوز

sarcoidosis

sarcolemma

sarcolemmal

<hr> معنی : تومور بدخیم بافت پیوندی، تومور بدخیم نسج همبند، تومور سرطانی <hr> معانی دیگر : (پزشکی) گوشت آمو، چنگار گوشتی، سرطان گوشت یا بافت همبند، سارکوم

معنی : تومور بدخیم بافت پیوندی، تومور بدخیم نسج همبند، تومور سرطانی معانی دیگر : (پزشکی) گوشت آمو، چنگار گوشتی، سرطان گوشت یا بافت همبند، سارکوم

sarcoma

<hr> ابتلاء به تومور بدخیم نسج همبند

ابتلاء به تومور بدخیم نسج همبند

sarcomatosis

<hr> وابسته به سلعه لحمی، دچار سلعه لحمی، لحمی

وابسته به سلعه لحمی، دچار سلعه لحمی، لحمی

sarcomatous

<hr> معنی : تابوت، تابوت سنگ اهکی <hr> معانی دیگر : قبر یا تابوت از سنگ یکپارچه، قبر سنگی، تابوت سنگی، گوشتخوار

معنی : تابوت، تابوت سنگ اهکی معانی دیگر : قبر یا تابوت از سنگ یکپارچه، قبر سنگی، تابوت سنگی، گوشتخوار

sarcophagus

<hr> وابسته به گوشت یا ماهیچه، گوشتی، ماهیچه ای، عضلانی

وابسته به گوشت یا ماهیچه، گوشتی، ماهیچه ای، عضلانی

sarcous

<hr> معنی : نوعی عقیق قرمز سیر <hr> معانی دیگر : عقیق قرمز (متمایل به نارنجی)

معنی : نوعی عقیق قرمز سیر معانی دیگر : عقیق قرمز (متمایل به نارنجی)

sard

sardar

<hr> معنی : ماهی ساردین، سردین، ماهیان ریز <hr> معانی دیگر : ساردین، رجوع شود به: sard

معنی : ماهی ساردین، سردین، ماهیان ریز معانی دیگر : ساردین، رجوع شود به: sard

sardine

sardine can

<hr> جزیره ی ساردنی (یا ساردینیا - در جنوب ایتالیا - 23818 کیلومتر مربع)

جزیره ی ساردنی (یا ساردینیا - در جنوب ایتالیا - 23818 کیلومتر مربع)

sardinia

<hr> اهل جزیره ی ساردنی (یا ساردینیا)، گویش ساردنی (یکی از زبان های romance)

اهل جزیره ی ساردنی (یا ساردینیا)، گویش ساردنی (یکی از زبان های romance)

sardinian

<hr> (انجیل) ساردیوس، sard عقیق سر

(انجیل) ساردیوس، sard عقیق سر

sardius

<hr> معنی : طعنه امیز، کنایه امیز، وابسته به زهرخنده <hr> معانی دیگر : (به طور تلخ یا تحقیر آمیز) کنایه دار، گواژه آمیز، طعنه آمیز

معنی : طعنه امیز، کنایه امیز، وابسته به زهرخنده معانی دیگر : (به طور تلخ یا تحقیر آمیز) کنایه دار، گواژه آمیز، طعنه آمیز

sardonic

sardonic laughter

sardonic smile

sardonically

<hr> عقیق راه راه، جزع عقیقی، یکجور عقیق یمانی

عقیق راه راه، جزع عقیقی، یکجور عقیق یمانی

sardonyx

<hr> sari ساری یا لباس زنان هندو که مشتمل است برپارچه ای که بدور بدن می پیچند

sari ساری یا لباس زنان هندو که مشتمل است برپارچه ای که بدور بدن می پیچند

saree

<hr> (گیاه شناسی) سارگاسم (خزه های قهوه ای شناور بر سطح دریا از جنس sargassum و تیره ی sargassaceae و راسته ی sargasso - fucales gulfweed هم می گویند)، جنسی از خزه های دریایی

(گیاه شناسی) سارگاسم (خزه های قهوه ای شناور بر سطح دریا از جنس sargassum و تیره ی sargassaceae و راسته ی sargasso - fucales gulfweed هم می گویند)، جنسی از خزه های دریایی

sargassum

<hr> معنی : گروهبان <hr> معانی دیگر : (آمریکا - خودمانی - مخفف) رجوع شود به: sergeant، sergeant : گروهبان

معنی : گروهبان معانی دیگر : (آمریکا - خودمانی - مخفف) رجوع شود به: sergeant، sergeant : گروهبان

sarge

sarh

<hr> (جامه ی زنان هندی) ساری (saree هم می نویسند)، saree ساری یا لباس زنان هندو که مشتمل است برپارچه ای که بدور بدن می پیچند

(جامه ی زنان هندی) ساری (saree هم می نویسند)، saree ساری یا لباس زنان هندو که مشتمل است برپارچه ای که بدور بدن می پیچند

واژه های حرف "s" - انگلیسی به انگلیسی