انگلیسی به انگلیسی

unripe grapes

unripened

unripeness

<hr> معنی : عالی، بی نظیر، بی همتا، بی رقیب، بی تا <hr> معانی دیگر : بی رقیب، بی نظیر، بی همتا، بیتا، عالی

معنی : عالی، بی نظیر، بی همتا، بی رقیب، بی تا معانی دیگر : بی رقیب، بی نظیر، بی همتا، بیتا، عالی

unrivaled

unrivaled expertise

unrivalled

<hr> معنی : باز کردن، باز شدن <hr> معانی دیگر : (طومار یا هر چیز لوله شده را) باز کردن، واپیچیدن، گستردن، گسترده شدن، نشان دادن، نمایاندن، باز کردن توپ پارچه وطومار و غیره

معنی : باز کردن، باز شدن معانی دیگر : (طومار یا هر چیز لوله شده را) باز کردن، واپیچیدن، گستردن، گسترده شدن، نشان دادن، نمایاندن، باز کردن توپ پارچه وطومار و غیره

unroll

unromantic

unromantically

unromanticised

unromanticized

<hr> بام یا سقف چیزی را برداشتن، بی تاق کردن

بام یا سقف چیزی را برداشتن، بی تاق کردن

unroof

unroofed

unroughened

unruefully

<hr> معنی : ارام، صاف، بدون موج، ارام شده، ارام کرده، چین نخورده <hr> معانی دیگر : آرام، دستپاچه نشده، خونسرد، بورنشده، مچل نشده

معنی : ارام، صاف، بدون موج، ارام شده، ارام کرده، چین نخورده معانی دیگر : آرام، دستپاچه نشده، خونسرد، بورنشده، مچل نشده

unruffled

unruled

unruliness

<hr> معنی : متلاطم، یاغی، متمرد <hr> معانی دیگر : سرکش، لگام ناپذیر، نافرمان، (بچه) شیطان، تخس، وروجک، مضطرب

معنی : متلاطم، یاغی، متمرد معانی دیگر : سرکش، لگام ناپذیر، نافرمان، (بچه) شیطان، تخس، وروجک، مضطرب

unruly

unrushed

unsacred

<hr> معنی : پیاده کردن <hr> معانی دیگر : (اسب و غیره) زین بر داشتن (از)، از اسب پرت کردن

معنی : پیاده کردن معانی دیگر : (اسب و غیره) زین بر داشتن (از)، از اسب پرت کردن

unsaddle

<hr> خطرناک، ناامن، غیر ایمن، نادرست

خطرناک، ناامن، غیر ایمن، نادرست

unsafe

unsafely

unsafety

<hr> معنی : ناگفته <hr> معانی دیگر : زمان گذشته و اسم مفعول: unsay

معنی : ناگفته معانی دیگر : زمان گذشته و اسم مفعول: unsay

واژه های حرف "u" - انگلیسی به انگلیسی