انگلیسی به فارسی

lewist

lewth

lewty

<hr> (لاتین) قانون، مخفف: lexicon

(لاتین) قانون، مخفف: lexicon

lex loci

lex non scripta

lex scripta

<hr> (لاتین) قانون موسی، قانون تلافی و عمل به مثل

(لاتین) قانون موسی، قانون تلافی و عمل به مثل

lex talionis

lexan

<hr> (زبان شناسی) بن واژ، واژه ی قاموسی، تک واژ قاموسی

(زبان شناسی) بن واژ، واژه ی قاموسی، تک واژ قاموسی

lexeme

lexemic

lexia

lexic

lexica

<hr> معنی : حرفی، لغوی، واژهای، کلمهای، وابسته به فرهنگ لغات، وابسته به فرهنگ نویسی <hr> معانی دیگر : واژگانی (وابسته به واژه های یک زبان در مقایسه با عوامل دستوری و غیره)، واژی، قاموسی

معنی : حرفی، لغوی، واژهای، کلمهای، وابسته به فرهنگ لغات، وابسته به فرهنگ نویسی معانی دیگر : واژگانی (وابسته به واژه های یک زبان در مقایسه با عوامل دستوری و غیره)، واژی، قاموسی

lexical

lexical ambiguity

lexical analysis

lexical database

lexical disambiguation

lexical entry

<hr> چم واژی، معنی واژگانی، چم بن واژی، معنی لغوی

چم واژی، معنی واژگانی، چم بن واژی، معنی لغوی

lexical meaning

lexical semantics

lexicalic

lexicalisation

lexicalise

lexicalised

lexicality

lexicalization

lexicalized concept

lexically

lexicog

<hr> معنی : فرهنگ نویس، لغت نویس <hr> معانی دیگر : واژه نامه نویس، دیکسیونرنگار

معنی : فرهنگ نویس، لغت نویس معانی دیگر : واژه نامه نویس، دیکسیونرنگار

lexicographer

lexicographers

lexicographian

<hr> معنی : وابسته به فرهنگ نویسی، وابسته به واژه نگاری <hr> معانی دیگر : وابسته به فرهنگ نویسی، وابسته به واژه نگاری

معنی : وابسته به فرهنگ نویسی، وابسته به واژه نگاری معانی دیگر : وابسته به فرهنگ نویسی، وابسته به واژه نگاری

lexicographic

lexicographic order

lexicographical

lexicographist

<hr> معنی : فرهنگ نویسی، واژه نگاری، لغت نویسی <hr> معانی دیگر : واژه نامه نویسی، دیکسیونرنگاری

معنی : فرهنگ نویسی، واژه نگاری، لغت نویسی معانی دیگر : واژه نامه نویسی، دیکسیونرنگاری

lexicography

lexicologic

lexicological

lexicologist

<hr> واژگان شناسی، واژه شناسی

واژگان شناسی، واژه شناسی

lexicology

<hr> معنی : فرهنگ، واژه نامه، قاموس، کتاب لغت، لغت نامه، دیکسیونر <hr> معانی دیگر : سابقه، تاریخ، فهرست اعمال یا رویدادها، واژه نامه (به ویژه فرهنگ یک زبان باستانی)، ویژه واژگان (لغت های رشته یا علم بخصوص)، فهرست واژه های دانش بخصوص

معنی : فرهنگ، واژه نامه، قاموس، کتاب لغت، لغت نامه، دیکسیونر معانی دیگر : سابقه، تاریخ، فهرست اعمال یا رویدادها، واژه نامه (به ویژه فرهنگ یک زبان باستانی)، ویژه واژگان (لغت های رشته یا علم بخصوص)، فهرست واژه های دانش بخصوص

lexicon

lexiconize

lexicostatistic

<hr> (گاهشماری واژگانی) آمار واژگانی، واژ آماری

(گاهشماری واژگانی) آمار واژگانی، واژ آماری

واژه های حرف "l" - انگلیسی به فارسی