عربی به فارسی

اشعاع

اشعر

اشعر بالارتیاح

اشعر بالمراره

اشعل

اشغل

اشف

اشقر

<hr> مترادف اشمئزاز : اکراه، انزجار، بیزاری، تنفر، دلزدگی، ضجرت، نفرت

مترادف اشمئزاز : اکراه، انزجار، بیزاری، تنفر، دلزدگی، ضجرت، نفرت

اشمئزاز

اشمت

اشمل

اشنه

اشهد

اصابه

اصاله

اصب

اصبح

اصبع

اصبع القدم

اصح

<hr> مترادف اصدار : صادر کردن، صدور، روانه کردن، گسیل داشتن

مترادف اصدار : صادر کردن، صدور، روانه کردن، گسیل داشتن

اصدار

اصدم

<hr> مترادف اصرار : ابرام، الحاح، انهماک، پافشاری، پیله، تأکید، سماجت، مداومت <hr> برابر پارسی : پافشاری، پاپیچی

مترادف اصرار : ابرام، الحاح، انهماک، پافشاری، پیله، تأکید، سماجت، مداومت برابر پارسی : پافشاری، پاپیچی

اصرار

اصرر

اصرف

اصرف انتباهه

اصطدام

اصطدم

اصطف

اصطناعی

اصعد

اصغ

اصغر

اصفر

اصفر داکن

<hr> مترادف اصل : اساس، بن، بنیاد، بیخ، پایه، جوهر، ذات، ریشه، سرشت، شالوده، طبیعت، عین، فطرت، کنه، گوهر، لب، مایه، مبدا، منبع، منشا، نژاد، نسب <hr> برابر پارسی : بنیاد، بن، ریشه، پایه، نهاد، آغازه، بیخ

مترادف اصل : اساس، بن، بنیاد، بیخ، پایه، جوهر، ذات، ریشه، سرشت، شالوده، طبیعت، عین، فطرت، کنه، گوهر، لب، مایه، مبدا، منبع، منشا، نژاد، نسب برابر پارسی : بنیاد، بن، ریشه، پایه، نهاد، آغازه، بیخ

اصل

اصل (فعل ماض)

<hr> مترادف اصلاح : آشتی، سازش، صلح، تصحیح، تنقیح، غلطگیری، تعمیر، مرمت، تادیب، تزکیه، تهذیب، دستکاری، رتوش <hr> برابر پارسی : آراستن، بازسازی، پیراستن، ویرایش

مترادف اصلاح : آشتی، سازش، صلح، تصحیح، تنقیح، غلطگیری، تعمیر، مرمت، تادیب، تزکیه، تهذیب، دستکاری، رتوش برابر پارسی : آراستن، بازسازی، پیراستن، ویرایش

اصلاح

اصلاح شامل

اصلب

اصلع

<hr> مترادف اصلی : حقیقی، واقعی، اساسی، عمده، مهم ، فرعی <hr> متضاد اصلی : غیرواقعی، مجازی <hr> برابر پارسی : بنیادی، آغازین، بنیادین، هسته ای

مترادف اصلی : حقیقی، واقعی، اساسی، عمده، مهم ، فرعی متضاد اصلی : غیرواقعی، مجازی برابر پارسی : بنیادی، آغازین، بنیادین، هسته ای

اصلی

<hr> مترادف اصم : کر، گنگ، لال، ناشنوا <hr> متضاد اصم : شنوا

مترادف اصم : کر، گنگ، لال، ناشنوا متضاد اصم : شنوا

اصم

<hr> مترادف اصیل : پاک نژاد، شرافتمند، شریف، نجیب، نژاده، مستند، اصلی <hr> برابر پارسی : ریشه دار، با نژاد، تبارمند، گوهری، نژاده، والاگوهر

مترادف اصیل : پاک نژاد، شرافتمند، شریف، نجیب، نژاده، مستند، اصلی برابر پارسی : ریشه دار، با نژاد، تبارمند، گوهری، نژاده، والاگوهر

اصیل

اضاءه

اضافت الی

<hr> مترادف اضافه : افزون، افزایش، جمع، علاوه <hr> برابر پارسی : افزونی، افزایش، فزونی

مترادف اضافه : افزون، افزایش، جمع، علاوه برابر پارسی : افزونی، افزایش، فزونی

اضافه

<hr> مترادف اضافی : زاید، زیادی، مازاد، یدکی <hr> برابر پارسی : افزودنی، افزونه، دیگر

مترادف اضافی : زاید، زیادی، مازاد، یدکی برابر پارسی : افزودنی، افزونه، دیگر

واژه های حرف "ا" - عربی به فارسی