هود

<hr> مترادف هودج : تخت روان، عماره، کجاوه، محمل

مترادف هودج : تخت روان، عماره، کجاوه، محمل

هودج

<hr> مترادف هوده : حق، درستی، راستی، کجاوه، محمل، هودج، بهره، سود، فایده ، بیهوده <hr> متضاد هوده : ناحق

مترادف هوده : حق، درستی، راستی، کجاوه، محمل، هودج، بهره، سود، فایده ، بیهوده متضاد هوده : ناحق

هوده

هوده دار

هوده گزینش

<hr> مترادف هور : آفتاب، خور، خورشید، ستاره، شمس، مهر <hr> متضاد هور : قمر، ماه

مترادف هور : آفتاب، خور، خورشید، ستاره، شمس، مهر متضاد هور : قمر، ماه

هور

هورا

هورا کشیدن

هورا!

هورمون

هورمون (تنکرد شناسی)

هورمون زایش انگیز

هورمون مردی

هورمونی

هوز

<hr> مترادف هوس : شهوت، میل، هوی، اشتیاق، تمایل، خواهش، رغبت، سودا، شوق، مطمع

مترادف هوس : شهوت، میل، هوی، اشتیاق، تمایل، خواهش، رغبت، سودا، شوق، مطمع

هوس

هوس آمیز

هوس امیز

<hr> مترادف هوس انگیز : شهوت انگیز، شهوتبار، شهوتناک، هوس آلود، هوس آمیز، هوسبار، هوسناک

مترادف هوس انگیز : شهوت انگیز، شهوتبار، شهوتناک، هوس آلود، هوس آمیز، هوسبار، هوسناک

هوس انگیز

هوس انگیز (خودمانی)

هوس انگیز (عامیانه)

<hr> مترادف هوس باز : بوالهوس، حشری، شهوت پرست، عیاش، هوس پیشه، هوسران، هوی پرست

مترادف هوس باز : بوالهوس، حشری، شهوت پرست، عیاش، هوس پیشه، هوسران، هوی پرست

هوس باز

هوس باف

هوس بافانه

هوس بافی

هوس بافی کردن

هوس داشتن

<hr> مترادف هوس ران : بوالهوس، حشری، شهوتران، عیاش، هوسباز

مترادف هوس ران : بوالهوس، حشری، شهوتران، عیاش، هوسباز

هوس ران

هوس راندن

هوس شدید

هوس نامه

هوس کردن

هوسآمیز

هوسباز

هوسبازانه

<hr> برابر پارسی : تنکامگی

هوسبازی

هوستونیا (گیاه شناسی)

هوسران

<hr> مترادف هوسرانی : بوالهوسی، شهوت پرستی، شهوترانی، عیاشی، هوسبازی، هوی پرستی

مترادف هوسرانی : بوالهوسی، شهوت پرستی، شهوترانی، عیاشی، هوسبازی، هوی پرستی

هوسرانی

هوسناک

هوسی

هوسی بودن

<hr> مترادف هوش : خرد، عقل، درایت، فراست، فهم، کیاست، ادراک، شعور، جان، روح، بیداری، زیرکی، استعداد، مرگ، موت

مترادف هوش : خرد، عقل، درایت، فراست، فهم، کیاست، ادراک، شعور، جان، روح، بیداری، زیرکی، استعداد، مرگ، موت

واژه های حرف "ه" - فارسی به انگلیسی