<hr> روشنایی شب، درخشش خفیف و مداوم در آسمان شب، روشنایی که در هنگام غروب به علت تابش افتاب به جوزمین پدید می اید

روشنایی شب، درخشش خفیف و مداوم در آسمان شب، روشنایی که در هنگام غروب به علت تابش افتاب به جوزمین پدید می اید

airglow

<hr> سرپل هوایی، ناحیه ی امن هوایی (منطقه ای که پیشاپیش برای ورود هواپیمای نظامی آماده شده است)، (امریکا ـ عامیانه) سر به هوا، ابله، نادان

سرپل هوایی، ناحیه ی امن هوایی (منطقه ای که پیشاپیش برای ورود هواپیمای نظامی آماده شده است)، (امریکا ـ عامیانه) سر به هوا، ابله، نادان

airhead

airhead line

airheads

<hr> هوارو علوم نظامى : محمول هوایى

هوارو علوم نظامى : محمول هوایى

airial

<hr> معنی : ظریفانه، شبیه هوا <hr> معانی دیگر : با نشاط، با حالتی خوش، سبکبال

معنی : ظریفانه، شبیه هوا معانی دیگر : با نشاط، با حالتی خوش، سبکبال

airily

<hr> معنی : ظرافت، شادی، خوش اندامی <hr> معانی دیگر : هوای خوش، هوای تازه

معنی : ظرافت، شادی، خوش اندامی معانی دیگر : هوای خوش، هوای تازه

airiness

airing the truth

airkiss

<hr> عاری از هوا، بی هوا، خفه، گرفته یا دم کرده، بی باد، بی نسیم، بى هوا، گرفته، خفه

عاری از هوا، بی هوا، خفه، گرفته یا دم کرده، بی باد، بی نسیم، بى هوا، گرفته، خفه

airless

airless spray

airless spray guns

airless spraying

<hr> معنی : خط حمل و نقل هوایی، بوسیلهء هواپیما حمل و نقل کردن <hr> معانی دیگر : ترابری هوایی، پل هوایی (به ویژه وقتی راه های زمینی یا دریایی بسته باشد)

معنی : خط حمل و نقل هوایی، بوسیلهء هواپیما حمل و نقل کردن معانی دیگر : ترابری هوایی، پل هوایی (به ویژه وقتی راه های زمینی یا دریایی بسته باشد)

airlift

airlift capability

airlifter

<hr> معنی : خط مستقیم هوایی <hr> معانی دیگر : شرکت هواپیمایی، کوتاه ترین مسافت بین دو نقطه ی کره ی زمین، خط مستقیم هوایی شرکت هواپیمایی airlines compete against railways شرکتهای هواپیمایی با راهآهنها رقابت میکنند airline employees کارکنان هواپیمایی، خط مستقیم هوایی، سرویس هوایی

معنی : خط مستقیم هوایی معانی دیگر : شرکت هواپیمایی، کوتاه ترین مسافت بین دو نقطه ی کره ی زمین، خط مستقیم هوایی شرکت هواپیمایی airlines compete against railways شرکتهای هواپیمایی با راهآهنها رقابت میکنند airline employees کارکنان هواپیمایی، خط مستقیم هوایی، سرویس هوایی

airline

airline seat

<hr> معنی : هواپیمای مسافربری <hr> معانی دیگر : هواپیمای مسافربری

معنی : هواپیمای مسافربری معانی دیگر : هواپیمای مسافربری

airliner

airlink

airlocks

airly

<hr> معنی : پست هوایی <hr> معانی دیگر : نامه ی پست هوایی، وابسته به پست هوایی

معنی : پست هوایی معانی دیگر : نامه ی پست هوایی، وابسته به پست هوایی

airmail

<hr> خلبان، هوانورد، خلبان

airman

<hr> علوم هوایى : هواپیما

airplain

<hr> معنی : هواپیما، طیاره <hr> معانی دیگر : هواپیما، طیاره

معنی : هواپیما، طیاره معانی دیگر : هواپیما، طیاره

airplane

airplane splint

airplanes

airpod

<hr> معنی : فرودگاه هواپیما، فرودگاه <hr> معانی دیگر : فرودگاه کشوری

معنی : فرودگاه هواپیما، فرودگاه معانی دیگر : فرودگاه کشوری

airport

airport configuration

airport forecast

airport hotel

airport radar service area

airport screening machine

airport security

airport shuttle

airport terminal

airpurifire humidifire

airs

<hr> (انگلیس) فیس و افاده، ناز و غمزه

(انگلیس) فیس و افاده، ناز و غمزه

airs and graces

airsacculitis

airsafe

<hr> معنی : بالون، سفینهء هوایی <hr> معانی دیگر : هواناو، کشتی هوایی، کشتى هوایى

معنی : بالون، سفینهء هوایی معانی دیگر : هواناو، کشتی هوایی، کشتى هوایى

airship

<hr> وابسته به بیماری و تهوع در هواپیما، مبتلا بکسالت و بهم خوردگی مزاج در اثر پرواز

وابسته به بیماری و تهوع در هواپیما، مبتلا بکسالت و بهم خوردگی مزاج در اثر پرواز

airsick

airsickness

airside

<hr> معنی : فضای هوایی <hr> معانی دیگر : فضای بالای هر ناحیه یا کشور

معنی : فضای هوایی معانی دیگر : فضای بالای هر ناحیه یا کشور

واژه های حرف "a" - پیشنهاد کاربران