<hr> معنی : غارنشین <hr> معانی دیگر : غارنشین، انسان اولیه (آغازین) که در غار زندگی می کرد، غارنشین، اشکفت زی (cave dweller هم می گویند)

معنی : غارنشین معانی دیگر : غارنشین، انسان اولیه (آغازین) که در غار زندگی می کرد، غارنشین، اشکفت زی (cave dweller هم می گویند)

caveman

caveman diet

cavemen

cavendish balance

caveola

caveolae

caveolin

caver

<hr> معنی : غار، غول، مغاره، حفره، گودال، حفره زیرزمینی، چال <hr> معانی دیگر : غار (به ویژه اگر بزرگ باشد)، بزرگ اشکفت، کهف، گریج، گریشنگ، در غار گذاشتن، اشکفت دار کردن، مغاک

معنی : غار، غول، مغاره، حفره، گودال، حفره زیرزمینی، چال معانی دیگر : غار (به ویژه اگر بزرگ باشد)، بزرگ اشکفت، کهف، گریج، گریشنگ، در غار گذاشتن، اشکفت دار کردن، مغاک

cavern

cavernitis

cavernosal

cavernositis

cavernosometry

cavernosonography

<hr> معنی : غارمانند، غاردار <hr> معانی دیگر : پر از غار و دخمه، اشکفت سار، مغاکی، اشکفت سان، توخالی و ژرف، حفره حفره، سوراخ سوراخ

معنی : غارمانند، غاردار معانی دیگر : پر از غار و دخمه، اشکفت سار، مغاکی، اشکفت سان، توخالی و ژرف، حفره حفره، سوراخ سوراخ

cavernous

cavernous rale

cavernous voice

caves

cavestro

<hr> معنی : خاویار <hr> معانی دیگر : خاویار

معنی : خاویار معانی دیگر : خاویار

caviar

cavin

caving

cavitate

cavitating

<hr> (مکانیک) کاواک زایی (حباب های خلا که در اثر چرخش پروانه ی کشتی و تلمبه و غیره در آب ایجاد می شوند و روی سطح فلز مجاور خود فرورفتگی ایجاد می کنند)

(مکانیک) کاواک زایی (حباب های خلا که در اثر چرخش پروانه ی کشتی و تلمبه و غیره در آب ایجاد می شوند و روی سطح فلز مجاور خود فرورفتگی ایجاد می کنند)

cavitation

cavitation corrosion

cavitation damage

cavitation erosion damage

cavitation number

cavitations

cavities

<hr> معنی : سوراخ، کرم خوردگی دندان، حفره، گودال، کاواک، کاوی <hr> معانی دیگر : کاواکی، پوکی، گودی، چال، مغاک، فضای خالی، کاوگاه، تهینه، (دندان پزشکی) کرم خوردگی

معنی : سوراخ، کرم خوردگی دندان، حفره، گودال، کاواک، کاوی معانی دیگر : کاواکی، پوکی، گودی، چال، مغاک، فضای خالی، کاوگاه، تهینه، (دندان پزشکی) کرم خوردگی

cavity

cavity impedance

cavity radiator

cavity resonator

cavity wall

cavityplate

cavo surface

<hr> معنی : جست و خیز کردن، رقاصی کردن <hr> معانی دیگر : (اسب ـ روی دودست بلند شدن و پاها را قوس وار به هوا بردن) پرش کردن

معنی : جست و خیز کردن، رقاصی کردن معانی دیگر : (اسب ـ روی دودست بلند شدن و پاها را قوس وار به هوا بردن) پرش کردن

cavort

cavorting

<hr> معنی : قارقار، قارقار کردن <hr> معانی دیگر : قار کردن، کراخیدن، صدای کلاغ، قارقار کلاه، قارقار کردن مثل کلاه

معنی : قارقار، قارقار کردن معانی دیگر : قار کردن، کراخیدن، صدای کلاغ، قارقار کلاه، قارقار کردن مثل کلاه

caw and calf

cawing

cayarım

<hr> (نوعی فلفل تند که از انواع فلفل های هندی capsicum frutescens به دست می آید) فلفل هندی (cayenne pepper هم می گویند)، گرد فلفل قرمز

(نوعی فلفل تند که از انواع فلفل های هندی capsicum frutescens به دست می آید) فلفل هندی (cayenne pepper هم می گویند)، گرد فلفل قرمز

واژه های حرف "c" - پیشنهاد کاربران