<hr> قرقاول پشت قرمز( درجزیره سوماترا)، دیواره عقبى کوره یابخارى

قرقاول پشت قرمز( درجزیره سوماترا)، دیواره عقبى کوره یابخارى

fireback

<hr> معنی : نارنجک، سنگ اسمانی بزرگ، گلوله انفجاری، شهاب روشن <hr> معانی دیگر : هر چیزی که همانند گوی یا توده ای از آتش باشد، (نجوم) شهاب، آذر گوی، گوی ابر، شخانه ی درخشان، ابر گوی مانند که بعد از انفجار اتمی پدید می آید، (قدیم) خمپاره، سنگ اسمانی بزرگ، شهاب روشن، نارنجک، گلوله انفجاری

معنی : نارنجک، سنگ اسمانی بزرگ، گلوله انفجاری، شهاب روشن معانی دیگر : هر چیزی که همانند گوی یا توده ای از آتش باشد، (نجوم) شهاب، آذر گوی، گوی ابر، شخانه ی درخشان، ابر گوی مانند که بعد از انفجار اتمی پدید می آید، (قدیم) خمپاره، سنگ اسمانی بزرگ، شهاب روشن، نارنجک، گلوله انفجاری

fireball

<hr> (ارتش) پایگاه آتش (پایگاه نظامی نزدیک به جبهه که از آنجا موشک و گلوله ی توپ شلیک می کنند)

(ارتش) پایگاه آتش (پایگاه نظامی نزدیک به جبهه که از آنجا موشک و گلوله ی توپ شلیک می کنند)

firebase

<hr> بمب آتش زا، با بمب آتش زا سوزاندن یا از بین بردن (و غیره)

بمب آتش زا، با بمب آتش زا سوزاندن یا از بین بردن (و غیره)

firebomb

fireboy

<hr> معنی : نیمسوز، اتش پاره، ادم فتنه انگیز <hr> معانی دیگر : چوب آتش گرفته، ترکه ی مشتعل (که با آن آتش می افروزند)، اخگر، نیمسوز، اتش پاره، مج، ادم فتنه انگیز

معنی : نیمسوز، اتش پاره، ادم فتنه انگیز معانی دیگر : چوب آتش گرفته، ترکه ی مشتعل (که با آن آتش می افروزند)، اخگر، نیمسوز، اتش پاره، مج، ادم فتنه انگیز

firebrand

<hr> آتش شکن (باریکه ای از زمین که شخم می شود تا در مقابل آتش سوزی احتمالی جنگل سد باشد)

آتش شکن (باریکه ای از زمین که شخم می شود تا در مقابل آتش سوزی احتمالی جنگل سد باشد)

firebreak

firebreather

<hr> معنی : آجر نسوز <hr> معانی دیگر : آجر نسوز، اجر نسوز

معنی : آجر نسوز معانی دیگر : آجر نسوز، اجر نسوز

firebrick

<hr> معنی : خاک نسوز، گل اتشخوار <hr> معانی دیگر : گل بوته، خاک نسوز، گل بوته، گل اتشتاب

معنی : خاک نسوز، گل اتشخوار معانی دیگر : گل بوته، خاک نسوز، گل بوته، گل اتشتاب

fireclay

<hr> معنی : ترقه، فشفشه <hr> معانی دیگر : تراکه

معنی : ترقه، فشفشه معانی دیگر : تراکه

firecracker

firecrackers

firecrackes

<hr> اتش، حریق، (نظامی) شلیک، (مجازا) تندی، حرارت، اتش زدن، افروختن، تفنگ یاتوپ را اتش کردن، بیرون کردن، انگیختن

اتش، حریق، (نظامی) شلیک، (مجازا) تندی، حرارت، اتش زدن، افروختن، تفنگ یاتوپ را اتش کردن، بیرون کردن، انگیختن

fired

fired back

fired up

<hr> معنی : مامور اتش نشانی <hr> معانی دیگر : مامور آتش نشانی، آتش نشان

معنی : مامور اتش نشانی معانی دیگر : مامور آتش نشانی، آتش نشان

firefighter

firefighter mode

firefighterds

firefighters

firefigter

firefigtter

firefinder

firefinder map

fireflies

<hr> معنی : کرم شب تاب، حشره شب تاب <hr> معانی دیگر : (جانور شناسی) کرم شب تاب (از تیره ی lampyridae)، گی ستاره، مگسى که ماده ونوزادانراکرم شب تاب مینامند

معنی : کرم شب تاب، حشره شب تاب معانی دیگر : (جانور شناسی) کرم شب تاب (از تیره ی lampyridae)، گی ستاره، مگسى که ماده ونوزادانراکرم شب تاب مینامند

firefly

firefox

firehawk

<hr> رجوع شود به: fire station، station fire : ایستگاه اتش نشانی

رجوع شود به: fire station، station fire : ایستگاه اتش نشانی

firehouse

firelord

<hr> معنی : مامور اتش نشانی، سوخت گیر <hr> معانی دیگر : رجوع شود به: firefighter، تون تاب، تون چی، کوره تاب، آتش کار، آتش تاب (کسی که مرتب به تنور یا کوره و غیره سوخت می خوراند)، (در کشتی) ناوی موتورخانه، متصدی آتش خانه، سوخت انداز

معنی : مامور اتش نشانی، سوخت گیر معانی دیگر : رجوع شود به: firefighter، تون تاب، تون چی، کوره تاب، آتش کار، آتش تاب (کسی که مرتب به تنور یا کوره و غیره سوخت می خوراند)، (در کشتی) ناوی موتورخانه، متصدی آتش خانه، سوخت انداز

fireman

fireman pole

fireman's outfit

firemen

firenado

firengine

<hr> معنی : بخاری، کانون، اجاق، اتشگاه <hr> معانی دیگر : شومینه، بخاری دیواری، منقل

معنی : بخاری، کانون، اجاق، اتشگاه معانی دیگر : شومینه، بخاری دیواری، منقل

fireplace

<hr> معنی : قدرت شلیک <hr> معانی دیگر : (ارتش) قدرت آتش (حداکثر سرعت و ظرفیت تیر اندازی سلاح یا سرباز یا جوخه و غیره)، توان آتش، توان تیر اندازی

معنی : قدرت شلیک معانی دیگر : (ارتش) قدرت آتش (حداکثر سرعت و ظرفیت تیر اندازی سلاح یا سرباز یا جوخه و غیره)، توان آتش، توان تیر اندازی

firepower

<hr> معنی : نسوز، محفوظ از اتش، ضد اتش، نسوز کردن <hr> معانی دیگر : ضد حریق، پاد آتش، نسوز، ناسوز

معنی : نسوز، محفوظ از اتش، ضد اتش، نسوز کردن معانی دیگر : ضد حریق، پاد آتش، نسوز، ناسوز

fireproof

fireproof safe

fireproofing

firesafe

firescape

<hr> معنی : پای بخاری، زندگی خانگی <hr> معانی دیگر : کنار بخاری (بخشی از اتاق که به بخاری نزدیک است)

معنی : پای بخاری، زندگی خانگی معانی دیگر : کنار بخاری (بخشی از اتاق که به بخاری نزدیک است)

واژه های حرف "f" - پیشنهاد کاربران