پیشنهاد کاربران

first point of aries

first premolar

first price sealed bid auction

first prize

first proof

<hr> ایام بین ماه تمام و ماه نیمه، ربع اول ماه

ایام بین ماه تمام و ماه نیمه، ربع اول ماه

first quarter

first quartile

<hr> <b>معنی</b> : نخستین درجه <hr> <b>معانی دیگر</b> : درجه ی اول، درجه یک، عالی، خیلی خوب، تراز اول، درجه اول، نخستین درجه عالی، بسیارخوب، کشتی جنگی درجه اول

معنی : نخستین درجه معانی دیگر : درجه ی اول، درجه یک، عالی، خیلی خوب، تراز اول، درجه اول، نخستین درجه عالی، بسیارخوب، کشتی جنگی درجه اول

first rate

first responder

first response

first screw

first sight

first snow fall

first stab at sth

first stage

first stage of delivery

first steps

<hr> (ارتش) نخستین تک اتمی (به منظور پیش دستی در فلج کردن توانایی پاتک دشمن)

(ارتش) نخستین تک اتمی (به منظور پیش دستی در فلج کردن توانایی پاتک دشمن)

first strike

first tempo

first temporate neolithic

<hr> پیش از هر کار (یا چیز) دیگر، قبل از همه

پیش از هر کار (یا چیز) دیگر، قبل از همه

first thing

first thing in the morning

<hr> الاهم فی الاهم، کارها (یا چیزها)ی مهمتر اول، به ترتیب اهمیت

الاهم فی الاهم، کارها (یا چیزها)ی مهمتر اول، به ترتیب اهمیت

first things first

first time

first time buyer

first time customer

first time home buyer

first time offender

first timer

first to

first to file

first to file system

first to finish

first to invent

first to market

first took

first up

first value

first wave feminism

first week of the year

first world

first world war

first year student

first your

<hr> فرزند ارشد، نخست زاده، ارشد، نخست زاده، فرزندارشد

فرزند ارشد، نخست زاده، ارشد، نخست زاده، فرزندارشد

firstborn

<hr> دست اول، اصیل، مستقیم، اصلی، عالی، نخستین بازی کن، دست اول مستقیم، اصلی

دست اول، اصیل، مستقیم، اصلی، عالی، نخستین بازی کن، دست اول مستقیم، اصلی

واژه های حرف "f" - پیشنهاد کاربران