پیشنهاد کاربران

lose one’s temper

lose other guys

lose our head

<hr> معنی : شکست خوردن، عقیم ماندن، توفیق نیافتن <hr> معانی دیگر : (عامیانه) ناکام شدن، باختن

معنی : شکست خوردن، عقیم ماندن، توفیق نیافتن معانی دیگر : (عامیانه) ناکام شدن، باختن

lose out

<hr> (عامیانه) باختن، از فرصت استفاده نکردن، ناکام شدن

(عامیانه) باختن، از فرصت استفاده نکردن، ناکام شدن

lose out on

lose patience

lose perspective

lose shit

lose sight

<hr> فراموش کردن، از (هدف یا موضوع و غیره) پرت شدن، 1- گم کردن، دیگر ندیدن 2- فراموش کردن، فروگذار کردن، در نظر نگرفتن

فراموش کردن، از (هدف یا موضوع و غیره) پرت شدن، 1- گم کردن، دیگر ندیدن 2- فراموش کردن، فروگذار کردن، در نظر نگرفتن

lose sight of

lose sight of sb sth

lose sight of the fact

lose sleep

<hr> دلواپس چیزی بودن، از نگرانی (درباره ی چیزی) به خواب نرفتن

دلواپس چیزی بودن، از نگرانی (درباره ی چیزی) به خواب نرفتن

lose sleep over something

lose steam

lose temper

lose temper with somebody

lose the cops

lose the edge

lose touch

lose touch with reality

lose touch with sb

lose track

<hr> حساب (چیزی را) از دست دادن، رشته کار را از دست دادن، بی خبرماندن

حساب (چیزی را) از دست دادن، رشته کار را از دست دادن، بی خبرماندن

lose track of

lose track of somebody

lose track of the time

lose track of time

lose train of thought

lose weigh

<hr> وزن کم کردن، لاغر شدن

lose weight

lose your grip

lose your head

lose your license

lose your life

lose your marbles

lose your mind

lose your shit

lose your temper

lose your touch

lose your train of thought

lose yourself

loseless

losen

<hr> معنی : بازنده، اسب بازنده، ورقبازنده، ضرر کشیده <hr> معانی دیگر : زندانی شده، محکوم و زندانی شده، (عامیانه) محکوم به باخت، بی عرضه، ناکارا، همیشه بازنده، ضرر کننده

معنی : بازنده، اسب بازنده، ورقبازنده، ضرر کشیده معانی دیگر : زندانی شده، محکوم و زندانی شده، (عامیانه) محکوم به باخت، بی عرضه، ناکارا، همیشه بازنده، ضرر کننده

loser

losers

losers bracket

loses

<hr> معنی : شکست <hr> معانی دیگر : بازنده، ضرر بخش، زیان بخش، شکست آور، موجب ناکامی، باخت، عمل باختن، (جمع) باخت در قمار، جمع باخت ها، جمع باختها بازنده the losing team تیم بازنده ضرر بخش، موجب ناکامی a losing proposition پیشنهاد بد فرجام

معنی : شکست معانی دیگر : بازنده، ضرر بخش، زیان بخش، شکست آور، موجب ناکامی، باخت، عمل باختن، (جمع) باخت در قمار، جمع باخت ها، جمع باختها بازنده the losing team تیم بازنده ضرر بخش، موجب ناکامی a losing proposition پیشنهاد بد فرجام

واژه های حرف "l" - پیشنهاد کاربران