لقلقو

<hr> مترادف لقمه : تکه، نواله، خوراک، طعام، غذا <hr> برابر پارسی : نواله، گُراس

مترادف لقمه : تکه، نواله، خوراک، طعام، غذا برابر پارسی : نواله، گُراس

لقمه

<hr> مترادف لله : آموزگار، لالا، لله باشی، مربی، معلم

مترادف لله : آموزگار، لالا، لله باشی، مربی، معلم

<hr> مترادف لم : رمز، شگرد، فن، فوت وفن، قلق، چرایی، لما، فلج، لس

مترادف لم : رمز، شگرد، فن، فوت وفن، قلق، چرایی، لما، فلج، لس

<hr> مترادف لم یزرع : بایر، خراب، سباخ، غیرمزروع، کویر، نامزروع، نمکزار، هامون <hr> متضاد لم یزرع : مزروع، دایر

مترادف لم یزرع : بایر، خراب، سباخ، غیرمزروع، کویر، نامزروع، نمکزار، هامون متضاد لم یزرع : مزروع، دایر

<hr> مترادف لمبر : تکان، لرزش، نوسان، ارتعاش

مترادف لمبر : تکان، لرزش، نوسان، ارتعاش

<hr> مترادف لمحه : آن، ثانیه، حین، دقیقه، دم، طرفه العین، لحظه، وقت

مترادف لمحه : آن، ثانیه، حین، دقیقه، دم، طرفه العین، لحظه، وقت

<hr> مترادف لمس : تماس، سودن، بی حس، فلج، مفلوج، سست، نرم <hr> برابر پارسی : مالش، بساوایی، شل و افتاده

مترادف لمس : تماس، سودن، بی حس، فلج، مفلوج، سست، نرم برابر پارسی : مالش، بساوایی، شل و افتاده

<hr> مترادف لمعان : پرتو، تابش، درخشش، فروغ