صفحه اصلی
لغت نامه دهخدا
واژه های حرف "د" - لغت نامه دهخدا
دست کانچ
دست کج
دست کجی
دست کردن
دست کرده
دست کسب
دست کش
دست کشت
دست کشی
دست کشیدن
دست کشیده
دست کله
دست کمان کردن
دست کمی
دست کن
دست کندن
دست کنده کلا
دست کوب
دست کوتاه
دست کوته
دست کوفتن
دست کونه
دست کوه
دست کژ
دست کژی
دست گذار
دست گذاردن
دست گذاشتن
دست گر
دست گرا
دست گرائی
دست گرای
دست گردان
دست گردان دادن
دست گردان شدن
دست گردان کردن
دست گرداندن
دست گرفتن
دست گرفته
دست گزان
دست گزای
دست گزیدن
دست گزین
دست گسستن
دست گسلیدن
دست گشادن
دست گشاده
دست گشودن
بیشتر