انگلیسی به انگلیسی

<hr> مقدار جذب، جذب کنندگى شیمى : جذب ورزش : دراشامى

مقدار جذب، جذب کنندگى شیمى : جذب ورزش : دراشامى

absorbance

<hr> مجذوب، مستغرق (در انجام کاری)، جذب شده، درآشامیده، مستحیل شده، هضم شده

مجذوب، مستغرق (در انجام کاری)، جذب شده، درآشامیده، مستحیل شده، هضم شده

absorbed

absorbed in

absorbedly

<hr> جاذب، تولیدکننده عمل حذب

جاذب، تولیدکننده عمل حذب

absorbefacient

<hr> معنی : جذب، قدرت جذب، خاصیت درکشی یا دراشامی، تحلیل، قابلیت جذب، فرو بری <hr> معانی دیگر : خاصیت درکشی یا دراشامی، جذب، فروبری، تحلیل، قابلیت جذب، قدرت جذب

معنی : جذب، قدرت جذب، خاصیت درکشی یا دراشامی، تحلیل، قابلیت جذب، فرو بری معانی دیگر : خاصیت درکشی یا دراشامی، جذب، فروبری، تحلیل، قابلیت جذب، قدرت جذب

absorbency

<hr> معنی : جاذب، دارای خاصیت جذب، درکش، دراشام <hr> معانی دیگر : کشنده، درآشام، فروخور، درآشامنده، هر چیزی که (نور یا رطوبت و غیره را) جذب می کند، نم گیر، نورگیر، صدا خفه کن

معنی : جاذب، دارای خاصیت جذب، درکش، دراشام معانی دیگر : کشنده، درآشام، فروخور، درآشامنده، هر چیزی که (نور یا رطوبت و غیره را) جذب می کند، نم گیر، نورگیر، صدا خفه کن

absorbent

absorbent carbon

<hr> پنبه ی جذب کننده (پنبه ای که دارای خاصیت جذب بیشتری است و در جراحی به کار می رود)، پنبه ی جراحی

پنبه ی جذب کننده (پنبه ای که دارای خاصیت جذب بیشتری است و در جراحی به کار می رود)، پنبه ی جراحی

absorbent cotton

absorbent cottonwool

<hr> چیزجاذب کننده، کشنده

absorber

<hr> معنی : جاذب، درکش، دراشام، جذاب، جالب، دلربا <hr> معانی دیگر : چشمگیر

معنی : جاذب، درکش، دراشام، جذاب، جالب، دلربا معانی دیگر : چشمگیر

absorbing

absorbingly

absorptance

absorptiometer

<hr> معنی : جذب، انجذاب، درکشی، در اشامی، خورد <hr> معانی دیگر : شیفتگی، دلبستگی، در آشامش، ربایش، مجذوب شدگی، مجذوبیت، جلب توجه، (زیست شناسی) جذب مواد غذایی و دارو، درآشامی، فریفتگی

معنی : جذب، انجذاب، درکشی، در اشامی، خورد معانی دیگر : شیفتگی، دلبستگی، در آشامش، ربایش، مجذوب شدگی، مجذوبیت، جلب توجه، (زیست شناسی) جذب مواد غذایی و دارو، درآشامی، فریفتگی

absorption

absorption basket

absorption budget

absorption capacity

absorption center

absorption department

absorption factor

absorption hardships

absorption loan

absorption of immigrants

absorption of light

<hr> معنی : جاذب، جذب کننده <hr> معانی دیگر : جاذب، جذب کننده

معنی : جاذب، جذب کننده معانی دیگر : جاذب، جذب کننده

absorptive

absorptive capacity

absorptive power

<hr> معمارى : قابلیت جذب شیمى : ضریب جذب

معمارى : قابلیت جذب شیمى : ضریب جذب

absorptivity

absquatulate

absquatulation

absque

<hr> معنی : خودداری کردن، پرهیز کردن، امتناع کردن <hr> معانی دیگر : خودداری کردن (با: from)، رای ممتنع دادن، از دادن رای خودداری کردن، خودداری کردن از، پرهیز کردن از، امتناع کردن از

معنی : خودداری کردن، پرهیز کردن، امتناع کردن معانی دیگر : خودداری کردن (با: from)، رای ممتنع دادن، از دادن رای خودداری کردن، خودداری کردن از، پرهیز کردن از، امتناع کردن از

abstain

abstain from

abstain from drinking

abstain from force

<hr> پرهیزکننده، پرهیزگار، کسیکه ازاستعمال مسکرات پرهیزدارد

پرهیزکننده، پرهیزگار، کسیکه ازاستعمال مسکرات پرهیزدارد

abstainer

abstaining

abstaining from

<hr> معنی : پرهیزگار، مرتاض، پرهیزکار، ممسک در خورد و نوش و لذات <hr> معانی دیگر : میانه رو (به ویژه در خورد و خوراک و لذت ها)، اعتدال گرا، پارسا، مرتاض منش، مرتاضانه، مخالف استعمال مشروبات الکلی، پارسامنش

معنی : پرهیزگار، مرتاض، پرهیزکار، ممسک در خورد و نوش و لذات معانی دیگر : میانه رو (به ویژه در خورد و خوراک و لذت ها)، اعتدال گرا، پارسا، مرتاض منش، مرتاضانه، مخالف استعمال مشروبات الکلی، پارسامنش

abstemious

abstemiously

<hr> معنی : پارسایی، پرهیز گاری <hr> معانی دیگر : پرهیزوامساک درخورونوش

معنی : پارسایی، پرهیز گاری معانی دیگر : پرهیزوامساک درخورونوش

abstemiousness

<hr> معنی : خودداری از دادن رای، خود داری <hr> معانی دیگر : رای ممتنع، میانه روی، پرهیز، امتناع

معنی : خودداری از دادن رای، خود داری معانی دیگر : رای ممتنع، میانه روی، پرهیز، امتناع

واژه های حرف "a" - انگلیسی به انگلیسی