انگلیسی به انگلیسی

announced his verdict

announced publicly

<hr> معنی : خبر، اعلان، اگهی <hr> معانی دیگر : (رادیو و تلویزیون) گوینده، اعلام کننده، آگهساز، آگهسازی، اعلامیه، اطلاعیه

معنی : خبر، اعلان، اگهی معانی دیگر : (رادیو و تلویزیون) گوینده، اعلام کننده، آگهساز، آگهسازی، اعلامیه، اطلاعیه

announcement

<hr> معنی : سخنگو، گوینده، اعلان کننده <hr> معانی دیگر : رنجه داشتن، رنج دادن، اذیت کردن، آزار دادن، (رادیو و تلویزیون) گوینده، اعلام کننده، آگهساز

معنی : سخنگو، گوینده، اعلان کننده معانی دیگر : رنجه داشتن، رنج دادن، اذیت کردن، آزار دادن، (رادیو و تلویزیون) گوینده، اعلام کننده، آگهساز

announcer

announcing

announcing one's candidacy

<hr> معنی : تحریک کردن، ازردن، خشمگین کردن، رنجاندن، عذاب دادن، دلخور کردن، اذیت کردن، بستوه اوردن، مزاحم شدن، عاجز کردن، عصبانی کردن <hr> معانی دیگر : عامل اذیت، مزاحم، مصدع، آزارگر، رنج، رنجه، اذیت، مزاحمت، رنجه داشتن، رنج دادن، آزار دادن

معنی : تحریک کردن، ازردن، خشمگین کردن، رنجاندن، عذاب دادن، دلخور کردن، اذیت کردن، بستوه اوردن، مزاحم شدن، عاجز کردن، عصبانی کردن معانی دیگر : عامل اذیت، مزاحم، مصدع، آزارگر، رنج، رنجه، اذیت، مزاحمت، رنجه داشتن، رنج دادن، آزار دادن

annoy

<hr> معنی : رنجش، دلخوری، اذیت، ازار، ازردگی، سوزش <hr> معانی دیگر : رنج آور، اذیت کننده، آزار دهنده، آزارگر، ناراحت کننده، مزاحم، مصدع، عامل اذیت، رنجه، مزاحمت، ممانعت

معنی : رنجش، دلخوری، اذیت، ازار، ازردگی، سوزش معانی دیگر : رنج آور، اذیت کننده، آزار دهنده، آزارگر، ناراحت کننده، مزاحم، مصدع، عامل اذیت، رنجه، مزاحمت، ممانعت

annoyance

<hr> دلخورکردن، ازردن، رنجاندن، اذیت کردن، بستوه آوردن، خشمگین کردن، تحریک کردن، مزاحم شدن

دلخورکردن، ازردن، رنجاندن، اذیت کردن، بستوه آوردن، خشمگین کردن، تحریک کردن، مزاحم شدن

annoyed

annoyed him

annoyer

<hr> معنی : مزاحم، رنجش اور <hr> معانی دیگر : یکساله، سالیانه، هر ساله، سالانه، (کتاب یا مجله) سالنامه، سالی یک بار، (گیاه شناسی) تک ساله، سالپای، یکسال زی، رنج آور، اذیت کننده، آزار دهنده، آزارگر، ناراحت کننده، مصدع

معنی : مزاحم، رنجش اور معانی دیگر : یکساله، سالیانه، هر ساله، سالانه، (کتاب یا مجله) سالنامه، سالی یک بار، (گیاه شناسی) تک ساله، سالپای، یکسال زی، رنج آور، اذیت کننده، آزار دهنده، آزارگر، ناراحت کننده، مصدع

annoying

annoyingly

<hr> معنی : سالیانه، یک ساله <hr> معانی دیگر : (گیاه شناسی) دایره ی سالیانه، حلقه ی سالیانه، چنبر سالیانه، هر ساله، سالانه، (کتاب یا مجله) سالنامه، سالی یک بار، (گیاه شناسی) تک ساله، سالپای، یکسال زی

معنی : سالیانه، یک ساله معانی دیگر : (گیاه شناسی) دایره ی سالیانه، حلقه ی سالیانه، چنبر سالیانه، هر ساله، سالانه، (کتاب یا مجله) سالنامه، سالی یک بار، (گیاه شناسی) تک ساله، سالپای، یکسال زی

annual

annual academy awards

annual aid

annual audit

annual balance sheet

annual basis

annual budget

annual convention

annual expenditure

annual fee

annual financial statement

annual growth rate

annual income

annual inspection

annual interest

annual investment accumulation table

annual meeting

annual percentage rate

annual quota

annual real yield to maturity

annual report

annual rest basis

annual return

<hr> (امریکا) بر حسب سال محاسبه کردن، سالانه کردن، (گیاه شناسی) دایره ی سالیانه، حلقه ی سالیانه، چنبر سالیانه

(امریکا) بر حسب سال محاسبه کردن، سالانه کردن، (گیاه شناسی) دایره ی سالیانه، حلقه ی سالیانه، چنبر سالیانه

annual ring

annual salary

annual turnover

annual vacation

annual yield

annual yield to maturity

annualisation

annualise

annualised

annualization

<hr> کسی که مقرری سالانه دریافت می کند، گیرنده ی مستمری، (امریکا) بر حسب سال محاسبه کردن، سالانه کردن

کسی که مقرری سالانه دریافت می کند، گیرنده ی مستمری، (امریکا) بر حسب سال محاسبه کردن، سالانه کردن

annualize

<hr> (verb transitive) (آمریکا) بر حسب سال محاسبه کردن، سالانه کردن

(verb transitive) (آمریکا) بر حسب سال محاسبه کردن، سالانه کردن

واژه های حرف "a" - انگلیسی به انگلیسی