انگلیسی به انگلیسی

<hr> بیش از توانایی خود کار به عهده گرفتن، پا از گلیم خود درازتر کردن، لب خود را گزیدن، جلو خشم یا اعتراض خود را گرفتن

بیش از توانایی خود کار به عهده گرفتن، پا از گلیم خود درازتر کردن، لب خود را گزیدن، جلو خشم یا اعتراض خود را گرفتن

bite one's lip

bite one's lips

bite one's tongue

<hr> لب خود را گزیدن، جلو خشم یا اعتراض خود را گرفتن، سختی را با شجاعت تحمل کردن، تاب آوردن، سوختن و ساختن

لب خود را گزیدن، جلو خشم یا اعتراض خود را گرفتن، سختی را با شجاعت تحمل کردن، تاب آوردن، سوختن و ساختن

bite the bullet

<hr> سختی را با شجاعت تحمل کردن، تاب آوردن، سوختن و ساختن، (عامیانه) مردن (به ویژه در نبرد)

سختی را با شجاعت تحمل کردن، تاب آوردن، سوختن و ساختن، (عامیانه) مردن (به ویژه در نبرد)

bite the dust

bite the ground

bite the hand that feeds

<hr> (عامیانه) مردن (به ویژه در نبرد)، (عامیانه) حق ناشناسی کردن، نمک نشناسی کردن، نمک خوردن و نمکدان شکستن

(عامیانه) مردن (به ویژه در نبرد)، (عامیانه) حق ناشناسی کردن، نمک نشناسی کردن، نمک خوردن و نمکدان شکستن

bite the hand that feeds one

bite through

bitemporal

<hr> معنی : نیش زن یا گازگیر <hr> معانی دیگر : نیش زن یا گازگیر

معنی : نیش زن یا گازگیر معانی دیگر : نیش زن یا گازگیر

biter

<hr> معنی : تند، زننده، تیز، گزنده، طعنه امیز <hr> معانی دیگر : (دندان پزشکی) فیلم اشعه ی ایکس که دارای لبه ای است که برای عکس برداری از دندان ها بین دندان ها قرار می گیرد، برنده، کاری، تند و تیز، گزا، کنایه آمیز، رنجش آور، تلخ زبان، زخم زبان دار

معنی : تند، زننده، تیز، گزنده، طعنه امیز معانی دیگر : (دندان پزشکی) فیلم اشعه ی ایکس که دارای لبه ای است که برای عکس برداری از دندان ها بین دندان ها قرار می گیرد، برنده، کاری، تند و تیز، گزا، کنایه آمیز، رنجش آور، تلخ زبان، زخم زبان دار

biting

biting down

<hr> تیز، برنده، کاری، تند و تیز، گزا، کنایه آمیز، رنجش آور، تلخ زبان، زخم زبان دار، (جانورشناسی) پشه ی دوباله (تیره ی ceratopogonidae)

تیز، برنده، کاری، تند و تیز، گزا، کنایه آمیز، رنجش آور، تلخ زبان، زخم زبان دار، (جانورشناسی) پشه ی دوباله (تیره ی ceratopogonidae)

biting midge

bitingly

bitmap

bitmapped

bitnet

biton

bitonal

bitot

bitot's spots

<hr> (جانورشناسی) پشه ی دوباله (تیره ی ceratopogonidae)، (انگلیس - خودمانی) خرده ریز، جزئیات، خرت و پرت

(جانورشناسی) پشه ی دوباله (تیره ی ceratopogonidae)، (انگلیس - خودمانی) خرده ریز، جزئیات، خرت و پرت

bits and bobs

<hr> (انگلیس - خودمانی) خرده ریز، جزئیات، خرت و پرت، خرده ریز، تکه های کوچک و بزرگ

(انگلیس - خودمانی) خرده ریز، جزئیات، خرت و پرت، خرده ریز، تکه های کوچک و بزرگ

bits and pieces

bits of conversation

bits per pixel

bits per second

bitser

bitsy

<hr> دسته ی مته، دستگیره، تیرچوبی کلفت بر عرشه ی کشتی (که طناب ها و کابل ها را دور آن می پیچند)، موت جفتی

دسته ی مته، دستگیره، تیرچوبی کلفت بر عرشه ی کشتی (که طناب ها و کابل ها را دور آن می پیچند)، موت جفتی

bitt

<hr> تیرچوبی کلفت بر عرشه ی کشتی (که طناب ها و کابل ها را دور آن می پیچند)، موت جفتی، یکی از دو اسم مفعول فعل: bite، گازگرفته، گزیدگی، زننده

تیرچوبی کلفت بر عرشه ی کشتی (که طناب ها و کابل ها را دور آن می پیچند)، موت جفتی، یکی از دو اسم مفعول فعل: bite، گازگرفته، گزیدگی، زننده

bitten

bitten by the bug

bitten down

<hr> معنی : تند، تیز، تلخ، جگرسوز <hr> معانی دیگر : یکی از دو اسم مفعول فعل: bite، شرنگ، کبست، تندو تیز، طعنه آمیز، پردرد، شدید، ناگوار، چیز تلخ، تلخ کردن یا شدن (بیشتر می گویند: embitter)، (انگلیس) آبجو تلخ، آبجو تند

معنی : تند، تیز، تلخ، جگرسوز معانی دیگر : یکی از دو اسم مفعول فعل: bite، شرنگ، کبست، تندو تیز، طعنه آمیز، پردرد، شدید، ناگوار، چیز تلخ، تلخ کردن یا شدن (بیشتر می گویند: embitter)، (انگلیس) آبجو تلخ، آبجو تند

bitter

bitter argument

bitter cold

bitter disappointment

<hr> (گیاه شناسی) مانیوک تلخ (manihot esculenta که از برگ های زهرین آن آهارمانیوک می سازند)، (کشتیرانی) ته طناب یا کابل (که در عرشه ی کشتی به جایی بند باشد)، اخرین پریشانی، انتهای درد

(گیاه شناسی) مانیوک تلخ (manihot esculenta که از برگ های زهرین آن آهارمانیوک می سازند)، (کشتیرانی) ته طناب یا کابل (که در عرشه ی کشتی به جایی بند باشد)، اخرین پریشانی، انتهای درد

bitter end

bitter herb

<hr> (کشتیرانی) ته طناب یا کابل (که در عرشه ی کشتی به جایی بند باشد)، آبلیمو و مشروب الکلی، لیموی تلخ

(کشتیرانی) ته طناب یا کابل (که در عرشه ی کشتی به جایی بند باشد)، آبلیمو و مشروب الکلی، لیموی تلخ

واژه های حرف "b" - انگلیسی به انگلیسی