انگلیسی به انگلیسی

cochairperson

<hr> (با c کوچک هم می نویسند) کوشین (انواع ماکیان درشت اندام که پاهای آنها پرهای بلند و انبوه دارد - cochin china هم می گویند)

(با c کوچک هم می نویسند) کوشین (انواع ماکیان درشت اندام که پاهای آنها پرهای بلند و انبوه دارد - cochin china هم می گویند)

cochin

<hr> کوچین چین (نام سابق بخشی از ویتنام جنوبی)

کوچین چین (نام سابق بخشی از ویتنام جنوبی)

cochin china

<hr> معنی : قرمز دانه، قرمز شراب کش <hr> معانی دیگر : کشینل (رنگیزه ای که از حشره ای به همین نام به دست می آید و سابقا در صنعت کاربرد داشت)

معنی : قرمز دانه، قرمز شراب کش معانی دیگر : کشینل (رنگیزه ای که از حشره ای به همین نام به دست می آید و سابقا در صنعت کاربرد داشت)

cochineal

<hr> معنی : پیچ و خم، حلزون گوش، صدف گوش <hr> معانی دیگر : (کالبد شناسی) حلزون گوش، پیچال، پلکان پرپیچ وخم

معنی : پیچ و خم، حلزون گوش، صدف گوش معانی دیگر : (کالبد شناسی) حلزون گوش، پیچال، پلکان پرپیچ وخم

cochlea

cochlear

cochleare

cochleariform

<hr> معنی : چخماق تفنگ، الت ذکور <hr> معانی دیگر : خروس، پرنده ی نر (از جنس ماکیان)، کشیدن چخماق (به منظور تیر اندازی)، (کلاه و غیره) کج گذاشتن، کج گذاری، (گوش را) تیز کردن، (چشم ها را) دوختن به، (به سویی) متوجه شدن، (به سویی) چرخاندن، سیخ کردن، (به منظور ضربه زدن - مشت و غیره را) عقب کشیدن، آماده ی زدن کردن، (قدیمی) بانگ خروس، رجوع شود به: cockcrow، سرکرده، پیشوا (به ویژه اگر گستاخ یا مغرور باشد)، شیر سماور، شیر (آب یا گاز)، شیر سوپاپ، (سلاح آتشین) چخماق، (خودمانی) کیر، (قدیمی) خودنمایی کردن، (مثل خروس) جولان دادن، (انگلیس - خودمانی) چرند، دری وری، (در مورد کاه و محصول درو شده و غیره) کپه کردن، انباشته کردن، کپه ی مخروط شکل، کج نهادگی کلاه، گوش ها را تیز وراست کردن، کج نهادن، یک وری کردن

معنی : چخماق تفنگ، الت ذکور معانی دیگر : خروس، پرنده ی نر (از جنس ماکیان)، کشیدن چخماق (به منظور تیر اندازی)، (کلاه و غیره) کج گذاشتن، کج گذاری، (گوش را) تیز کردن، (چشم ها را) دوختن به، (به سویی) متوجه شدن، (به سویی) چرخاندن، سیخ کردن، (به منظور ضربه زدن - مشت و غیره را) عقب کشیدن، آماده ی زدن کردن،

cock

<hr> صدای بانگ خروس، قوقولی قو، قل قلولو

صدای بانگ خروس، قوقولی قو، قل قلولو

cock a doodle doo

<hr> سر حال، کیفور، ذوق زده، کوک، لافزن، شادومغرور، سرمست

سر حال، کیفور، ذوق زده، کوک، لافزن، شادومغرور، سرمست

cock a hoop

<hr> (با حواله دادن انگشت) تحقیر یا توهین کردن

(با حواله دادن انگشت) تحقیر یا توهین کردن

cock a snook at

<hr> داستان باور نکردنی، بهانه ی عجیب و غریب، آسمان و ریسمان، داستان جعلی برای تعریف از خود، چاخان

داستان باور نکردنی، بهانه ی عجیب و غریب، آسمان و ریسمان، داستان جعلی برای تعریف از خود، چاخان

cock and bull story

cock eyes

cock like

<hr> گردن کلفت محل، داش مشدی، همه کاره (و پر مدعا)

گردن کلفت محل، داش مشدی، همه کاره (و پر مدعا)

cock of the walk

cock of the wood

<hr> (انگلیس - عامیانه) خیطی بالا آوردن، خراب کردن، بد انجام دادن

(انگلیس - عامیانه) خیطی بالا آوردن، خراب کردن، بد انجام دادن

cock up

<hr> گل پارچه ای یا روبانی که با آن کلاه را می آرایند، جغه، تاژک

گل پارچه ای یا روبانی که با آن کلاه را می آرایند، جغه، تاژک

cockade

<hr> سرزمین خیالی لذایذ و تن پروری، عشرتگاه

سرزمین خیالی لذایذ و تن پروری، عشرتگاه

cockaigne

<hr> معنی : ادم خپله و لافزن، بازی جفتک چارکش <hr> معانی دیگر : آدم کوچک و بی اهمیت که خیلی خود را بگیرد، بابا غراب

معنی : ادم خپله و لافزن، بازی جفتک چارکش معانی دیگر : آدم کوچک و بی اهمیت که خیلی خود را بگیرد، بابا غراب

cockalorum

<hr> (امریکا - خودمانی)، بنجل، نامرغوب، (از جنس) پست

(امریکا - خودمانی)، بنجل، نامرغوب، (از جنس) پست

cockamamie

cockatiel

<hr> معنی : طوطی کاکل سفید <hr> معانی دیگر : (جانورشناسی) طوطی کاکلی (که بومی استرالیا و آسیای شرقی است و پرو بال سپیدی دارد: جنس cacatua)

معنی : طوطی کاکل سفید معانی دیگر : (جانورشناسی) طوطی کاکلی (که بومی استرالیا و آسیای شرقی است و پرو بال سپیدی دارد: جنس cacatua)

cockatoo

<hr> معنی : نوعی مار افسانهای، ادم خیلی مضر و خطرناک <hr> معانی دیگر : (افسانه) اژدهایی که از تخم مرغ بیرون آمده و با نگاه انسان را می کشد، فاحشه

معنی : نوعی مار افسانهای، ادم خیلی مضر و خطرناک معانی دیگر : (افسانه) اژدهایی که از تخم مرغ بیرون آمده و با نگاه انسان را می کشد، فاحشه

cockatrice

cockayne

<hr> (نادر) قایق پارویی (به ویژه قایقی که مسافران را از کشتی به ساحل ببرد)، کرجی کوچک

(نادر) قایق پارویی (به ویژه قایقی که مسافران را از کشتی به ساحل ببرد)، کرجی کوچک

cockboat

cockburn town

<hr> (جانورشناسی) سر گین گردان اروپایی (انواع سوسک های جعل که لارو یا لیسه ی آنها در خاک زیست می کند و ریشه ی گیاهان را می خورد)، سوسک طلایی

(جانورشناسی) سر گین گردان اروپایی (انواع سوسک های جعل که لارو یا لیسه ی آنها در خاک زیست می کند و ریشه ی گیاهان را می خورد)، سوسک طلایی

cockchafer

<hr> معنی : سپیده دم، صدای بانگ خروس <hr> معانی دیگر : هنگام بانگ خروس، پگاه، صبح زود، سحرگاهان، سپیده دم (cockcrowing هم می گویند)

معنی : سپیده دم، صدای بانگ خروس معانی دیگر : هنگام بانگ خروس، پگاه، صبح زود، سحرگاهان، سپیده دم (cockcrowing هم می گویند)

cockcrow

cocked

<hr> کلاه سه گوش که لبه ی آن به سوی بالا قوس داشته باشد، کلاه لبه برگشته، کلاه کج

کلاه سه گوش که لبه ی آن به سوی بالا قوس داشته باشد، کلاه لبه برگشته، کلاه کج

cocked hat

<hr> معنی : خروس باز <hr> معانی دیگر : رجوع شود به: cocker spaniel، لوس کردن، نازنازی بار آوردن، خروس جنگی

معنی : خروس باز معانی دیگر : رجوع شود به: cocker spaniel، لوس کردن، نازنازی بار آوردن، خروس جنگی

cocker

<hr> سگ کاکر اسپانیل (سگ اسپانیل کوچک)، نوعی سگ پاکوتاه

سگ کاکر اسپانیل (سگ اسپانیل کوچک)، نوعی سگ پاکوتاه

cocker spaniel

cocker's arithmetic

<hr> معنی : خروس، خروسک، جوجه خروس <hr> معانی دیگر : خروسچه (کمتر از یک سال)

معنی : خروس، خروسک، جوجه خروس معانی دیگر : خروسچه (کمتر از یک سال)

cockerel

cocket

<hr> معنی : چشم چپ <hr> معانی دیگر : (چشم) کور موشی، چپ (رجوع شود به: squint)

معنی : چشم چپ معانی دیگر : (چشم) کور موشی، چپ (رجوع شود به: squint)

cockeye

<hr> معنی : کودن، احمق، چشم چپ، ناجور <hr> معانی دیگر : (چشم) چپ، (خودمانی) یک وری، کج، کژ، (خودمانی) مسخره، چرند، احمقانه، لوچ، احمق، کودن، ناجور

معنی : کودن، احمق، چشم چپ، ناجور معانی دیگر : (چشم) چپ، (خودمانی) یک وری، کج، کژ، (خودمانی) مسخره، چرند، احمقانه، لوچ، احمق، کودن، ناجور

cockeyed

<hr> معنی : جنگ اندازی خروس ها <hr> معانی دیگر : خروس جنگی (جنگ انداختن دو خروس به منظور تماشا و شرط بندی که در امریکا و کانادا و انگلیس غیر قانونی است)، جنگ خروسان

معنی : جنگ اندازی خروس ها معانی دیگر : خروس جنگی (جنگ انداختن دو خروس به منظور تماشا و شرط بندی که در امریکا و کانادا و انگلیس غیر قانونی است)، جنگ خروسان

cockfight

<hr> ورزش : جنگ خروس، خروس بازى، بهم انداختن خروسان

ورزش : جنگ خروس، خروس بازى، بهم انداختن خروسان

cockfighting

<hr> رجوع شود به:، اسپ( درزبان بچه)، اسب چوبى

رجوع شود به:، اسپ( درزبان بچه)، اسب چوبى

cockhorse

<hr> مغرورانه، همراه با قمپز، خروس مابانه

مغرورانه، همراه با قمپز، خروس مابانه

cockily

<hr> معنی : گستاخی <hr> معانی دیگر : غرور، قمپز، خروس مابی، خودنمایی

معنی : گستاخی معانی دیگر : غرور، قمپز، خروس مابی، خودنمایی

cockiness

cocking

cocking handle

<hr> معنی : موج، چین و چروک، رویش زگیل مانند، گره و برامدگی پارچه <hr> معانی دیگر : (جانورشناسی) صدف ماهی (انواع نرم تنان تیره ی cardiidae دارای دو کپه ی قلب شکل و کنگره دار)، رجوع شود به: cockleshell، چین، چروک، چروکیدن، کیس برداشتن، چین خوردن، انواع علف های هرزه که در مزرعه ی گندم و جو و غیره می رویند (مثل علف ذرت: corn cockle)، سیاه دانه، لیخنس

معنی : موج، چین و چروک، رویش زگیل مانند، گره و برامدگی پارچه معانی دیگر : (جانورشناسی) صدف ماهی (انواع نرم تنان تیره ی cardiidae دارای دو کپه ی قلب شکل و کنگره دار)، رجوع شود به: cockleshell، چین، چروک، چروکیدن، کیس برداشتن، چین خوردن، انواع علف های هرزه که در مزرعه ی گندم و جو و غیره می رویند (مثل 

واژه های حرف "c" - انگلیسی به انگلیسی