انگلیسی به انگلیسی

<hr> معنی : شیطان، ستاره صبح <hr> معانی دیگر : شیطان (که پیش از شورش بر خدا فرشته ی نور بود)

معنی : شیطان، ستاره صبح معانی دیگر : شیطان (که پیش از شورش بر خدا فرشته ی نور بود)

lucifer

lucille

lucille fay le sueur

lucio

lucio a noto

<hr> (نام بازرگانی) لوسیت (پلاستیک فرانما به صورت ورقه یا میله و غیره)

(نام بازرگانی) لوسیت (پلاستیک فرانما به صورت ورقه یا میله و غیره)

lucite

lucius

<hr> معنی : طالع، سعادت، شانس، بخت، خوش بختی، اقبال، سعد کوفی، توفیق <hr> معانی دیگر : پینک، سرنوشت، بخت خوب، شگون، بهروزی، خجستگی، یمن، موفقیت، کامکاری، (عامیانه - با: into یا on یا through و غیره) کامکار بودن، بخت داشتن، (هر چیزی که خوش شانسی می آورد) طلسم، یمن آور، بلا گردان، تعویذ

معنی : طالع، سعادت، شانس، بخت، خوش بختی، اقبال، سعد کوفی، توفیق معانی دیگر : پینک، سرنوشت، بخت خوب، شگون، بهروزی، خجستگی، یمن، موفقیت، کامکاری، (عامیانه - با: into یا on یا through و غیره) کامکار بودن، بخت داشتن، (هر چیزی که خوش شانسی می آورد) طلسم، یمن آور، بلا گردان، تعویذ

luck

luckily

luckily for him

<hr> معنی : طالع <hr> معانی دیگر : خوش بختی

معنی : طالع معانی دیگر : خوش بختی

luckiness

<hr> بد اقبال، بدبخت، بدشانس، شوربخت، بی اقبال

بد اقبال، بدبخت، بدشانس، شوربخت، بی اقبال

luckless

lucklessly

lucklessness

<hr> معنی : خوشحال، خجسته، بختیار، خوشبخت، خوش قدم، خوش شانس، سفیدبخت، بانوا، خوش اقبال، خوش یمن <hr> معانی دیگر : نیک بخت، بلند اختر، خوشبختی آور، بلاگردان، شگون دار، دارای آمد، فرخ، فرخنده، از روی خوش شانسی، ناشی از اقبال نیک، نیک اخترانه، موفقیت آمیز، کامکار، کامیاب، بهروز

معنی : خوشحال، خجسته، بختیار، خوشبخت، خوش قدم، خوش شانس، سفیدبخت، بانوا، خوش اقبال، خوش یمن معانی دیگر : نیک بخت، بلند اختر، خوشبختی آور، بلاگردان، شگون دار، دارای آمد، فرخ، فرخنده، از روی خوش شانسی، ناشی از اقبال نیک، نیک اخترانه، موفقیت آمیز، کامکار، کامیاب، بهروز

lucky

lucky card

lucky charm

<hr> (انگلیس) رجوع شود به: grab bag

(انگلیس) رجوع شود به: grab bag

lucky dip

lucky guess

lucky loser

lucky number

<hr> معنی : سودمند، نافع، پرمنفعت <hr> معانی دیگر : سود آور، پر سود، پر درآمد، پول ساز، موفق

معنی : سودمند، نافع، پرمنفعت معانی دیگر : سود آور، پر سود، پر درآمد، پول ساز، موفق

lucrative

lucrative profession

lucratively

lucrativeness

<hr> معنی : سود، پول، مال، غرض، ربا <hr> معانی دیگر : ثروت، مال و منال

معنی : سود، پول، مال، غرض، ربا معانی دیگر : ثروت، مال و منال

lucre

lucretius

<hr> تا دیرگاه کار یا مطالعه کردن، دود چراغ خوردن، سخت کوشیدن، دانشمندانه نگاشتن، بانور چراه کار کردن، دوده چراه خوردن، شب زنده داری کردن وزحمت کشیدن

تا دیرگاه کار یا مطالعه کردن، دود چراغ خوردن، سخت کوشیدن، دانشمندانه نگاشتن، بانور چراه کار کردن، دوده چراه خوردن، شب زنده داری کردن وزحمت کشیدن

lucubrate

<hr> معنی : مطالعه سخت، دود چراغ خوری، شب زنده داری <hr> معانی دیگر : مطالعه شدید، پژوهش تا دیرگاه، اثر دانشمندانه، نتیجه مطالعات زیاد، دود چراه خوری

معنی : مطالعه سخت، دود چراغ خوری، شب زنده داری معانی دیگر : مطالعه شدید، پژوهش تا دیرگاه، اثر دانشمندانه، نتیجه مطالعات زیاد، دود چراه خوری

lucubration

<hr> معنی : روشن، واضح، نور افشان، نورانی <hr> معانی دیگر : دود چراغ خوری، مطالعه ی شدید، پژوهش تادیرگاه، اثر دانشمندانه، نتیجه ی مطالعات زیاد

معنی : روشن، واضح، نور افشان، نورانی معانی دیگر : دود چراغ خوری، مطالعه ی شدید، پژوهش تادیرگاه، اثر دانشمندانه، نتیجه ی مطالعات زیاد

luculent

lucullan

lucullan banquet

<hr> لوکولوس (سردار رومی که ثروت و سورهای مجلل او شهره بود)

لوکولوس (سردار رومی که ثروت و سورهای مجلل او شهره بود)

lucullus

lucy

luddism

<hr> (انگلیس - 1811 تا 1816) هریک از کارگرانی که ماشین های نساجی را چون نیاز به کارگر را کم می کردند درهم می شکستند، پیشرفت گریز، ضد تکنولوژی، فنوری ترس

(انگلیس - 1811 تا 1816) هریک از کارگرانی که ماشین های نساجی را چون نیاز به کارگر را کم می کردند درهم می شکستند، پیشرفت گریز، ضد تکنولوژی، فنوری ترس

luddite

<hr> بازیگوشانه، شوخ طبعانه

بازیگوشانه، شوخ طبعانه

ludic

<hr> معنی : مضحک، چرند، مزخرف، خنده اور <hr> معانی دیگر : خنده آور (از شدت پوچی یا بیهودگی یا بدی و غیره)، مسخره آمیز

معنی : مضحک، چرند، مزخرف، خنده اور معانی دیگر : خنده آور (از شدت پوچی یا بیهودگی یا بدی و غیره)، مسخره آمیز

ludicrous

ludicrously

ludicrousness

ludovic

ludwig

ludwig van beethoven

<hr> معنی : طاعون، سیفلیس، کوفت، سیفیلیس، سفلیس <hr> معانی دیگر : رجوع شود به: syphilis، طب طاعون

معنی : طاعون، سیفلیس، کوفت، سیفیلیس، سفلیس معانی دیگر : رجوع شود به: syphilis، طب طاعون

lues

luetic

<hr> معنی : حرکت کشتی درجهت باد، قسمت جلو باد کشتی، حرکت لنگری جرثقیل، لنگر پیدا کردن، سرکشتی را در جهت بادگردانیدن <hr> معانی دیگر : (کشتیرانی)، به سمت باد آمدن یا رفتن، در جهت باد قرار دادن یا گرفتن، پهلوی راست بادبان، جفت قرقره ی ناهمسان، (بازوی جرثقیل را) بالا یا پایین بردن، قلاب مخصوص بلندکردن چیزهای سنگین، لنگر پیدا کردن جر ثقیل

معنی : حرکت کشتی درجهت باد، قسمت جلو باد کشتی، حرکت لنگری جرثقیل، لنگر پیدا کردن، سرکشتی را در جهت بادگردانیدن معانی دیگر : (کشتیرانی)، به سمت باد آمدن یا رفتن، در جهت باد قرار دادن یا گرفتن، پهلوی راست بادبان، جفت قرقره ی ناهمسان، (بازوی جرثقیل را) بالا یا پایین بردن، قلاب مخصوص بلندکردن چیزهای سنگ

luff

<hr> آدم سر به هوا، آدم غیر واقع بین، اهل خواب و خیال

آدم سر به هوا، آدم غیر واقع بین، اهل خواب و خیال

luftmensch

<hr> (آلمانی) نیروی هوایی

واژه های حرف "l" - انگلیسی به انگلیسی