انگلیسی به انگلیسی

reeker

<hr> معنی : ابری، بد بو، جلبکی <hr> معانی دیگر : جلبکی، ابری، بدبو

معنی : ابری، بد بو، جلبکی معانی دیگر : جلبکی، ابری، بدبو

reeky

<hr> معنی : حلقه، قرقره، ماسوره، چرخک، قرقره فیلم، حلقه فیلم، نخ پیچیده بدور قرقره، پشت سر هم، چرخیدن، گیج خوردن، یله رفتن، تلو تلو خوردن <hr> معانی دیگر : (مثلا در اثر مستی یا ضربه) تلوتلو خوردن، گیج رفتن، پیلی پیلی خوردن، ناویدن، سکندری رفتن، (از ترس و غیره) پس پسکی رفتن، پس پا شدن، به قهقرا رفتن، چرخ زدن (یا خوردن)، به دوران آوردن، کسی را گیج کردن، باعث تلوتلو خوردن کسی شدن، گیجاندن، به تلوتلو خوردن در آوردن، سکندری دادن، (رقص تند اسکاتلندی) ریل، (برای پیچیدن نخ و فیلم و نوار و غیره) قرقره، بوبین، ماسوره (spool هم می گویند)، هر چیزی که دور قرقره پیچیده باشد، طوقه، طبلک، (دور قرقره یا ماسوره) پیچیدن، قرقره ی چوب ماهیگیری (که ریسمان دور آن پیچیده است)، (کشتی) گوفیه، ن&nbsp; پیچیده بدور قرقره، مسلسل، متوالی

معنی : حلقه، قرقره، ماسوره، چرخک، قرقره فیلم، حلقه فیلم، نخ پیچیده بدور قرقره، پشت سر هم، چرخیدن، گیج خوردن، یله رفتن، تلو تلو خوردن معانی دیگر : (مثلا در اثر مستی یا ضربه) تلوتلو خوردن، گیج رفتن، پیلی پیلی خوردن، ناویدن، سکندری رفتن، (از ترس و غیره) پس پسکی رفتن، پس پا شدن، به قهقرا رفتن، چرخ زدن (

reel

<hr> (به سرعت) تولید کردن، نوشتن، گرفتن (و غیره)

(به سرعت) تولید کردن، نوشتن، گرفتن (و غیره)

reel off

<hr> (دستگاه ضبط صوت) دو قرقره ای، دو نواره

(دستگاه ضبط صوت) دو قرقره ای، دو نواره

reel to reel

<hr> تجدید انتخاب کردن، دوباره گزیدن

تجدید انتخاب کردن، دوباره گزیدن

reelect

<hr> معنی : تجدید انتخاب <hr> معانی دیگر : تجدید انتخاب، انتخاب مجدد قانون ـ فقه : تجدید انتخاب

معنی : تجدید انتخاب معانی دیگر : تجدید انتخاب، انتخاب مجدد قانون ـ فقه : تجدید انتخاب

reelection

reeler

reeligible

reembark

reembarkation

reemerge

reemergence

reemission

reemit

reemphasise

reemphasize

reemployment

reenact

<hr> تصویب مجدد قانون، اجرا یا نمایش مجدد

تصویب مجدد قانون، اجرا یا نمایش مجدد

reenactment

reenergise

reenergize

reenergizing

<hr> معنی : از نو تقویت کردن <hr> معانی دیگر : نیرو بخشیدن به، مسلح کردن

معنی : از نو تقویت کردن معانی دیگر : نیرو بخشیدن به، مسلح کردن

reenforce

reenforcement

reengagement

reengineer

reenjoy

reenlarge

reenlargement

reenlist

<hr> تجدید نام نویسى، سربازگیرى مجدد، دوباره به خدمت فراخواندن علوم نظامى : دوباره در ارتش استخدام شدن

تجدید نام نویسى، سربازگیرى مجدد، دوباره به خدمت فراخواندن علوم نظامى : دوباره در ارتش استخدام شدن

reenlistment

reenslave

reenter

reentrance

<hr> متوجه بسمت داخل، مقعر، دوباره داخل شونده، درون رو

متوجه بسمت داخل، مقعر، دوباره داخل شونده، درون رو

reentrant

reequip

reerect

<hr> معنی : دوباره بر قرار یا تاسیس کردن <hr> معانی دیگر : دوباره بر قرار یا تاسیس کردن، دوباره برپا کردن، دوباره تاسیس کردن، دوباره برقرار کردن

معنی : دوباره بر قرار یا تاسیس کردن معانی دیگر : دوباره بر قرار یا تاسیس کردن، دوباره برپا کردن، دوباره تاسیس کردن، دوباره برقرار کردن

reestablish

reestablish diplomatic relations

<hr> قانون ـ فقه : اعاده، دوباره برقرار سازی، استقرار مجدد، تاسیس مجدد

قانون ـ فقه : اعاده، دوباره برقرار سازی، استقرار مجدد، تاسیس مجدد

reestablishment

reestimate

reestimation

reevaluate

reevaluation

<hr> معنی : کد خدا، کلانتر، یلوه ماده، از تنگنا یا جای باریکی گذشتن، نخ را از سوراخ سوزن گذراندن <hr> معانی دیگر : (در اصل) حاکم، (خانه ی ملاکین بزرگ) مباشر، سرکارگر، سرکشاورز، (کشتیرانی)، سرطناب را از حلقه یا قلاب و غیره رد کردن، یلوه ی ماده (به نر آن می گویند: sandpiper)، اغل گوسفند، مرغدانی، طناب، رشته، طناب را از شکاف یا سورا&nbsp;گذراندن، ن&nbsp; را ازسورا&nbsp; سوزن گذراندن، خم کردن، پیچاندن

معنی : کد خدا، کلانتر، یلوه ماده، از تنگنا یا جای باریکی گذشتن، نخ را از سوراخ سوزن گذراندن معانی دیگر : (در اصل) حاکم، (خانه ی ملاکین بزرگ) مباشر، سرکارگر، سرکشاورز، (کشتیرانی)، سرطناب را از حلقه یا قلاب و غیره رد کردن، یلوه ی ماده (به نر آن می گویند: sandpiper)، اغل گوسفند، مرغدانی، طناب، رشته، طن

reeve

<hr> معنی : از نو ازمودن، دوباره امتحان کردن <hr> معانی دیگر : دوباره امتحان کردن، از نو ازمودن، دوباره باز پرسی کردن، از دوباره استنطاق کردن، دوباره امتحان کردن

معنی : از نو ازمودن، دوباره امتحان کردن معانی دیگر : دوباره امتحان کردن، از نو ازمودن، دوباره باز پرسی کردن، از دوباره استنطاق کردن، دوباره امتحان کردن

واژه های حرف "r" - انگلیسی به انگلیسی