انگلیسی به انگلیسی

travel incognito

travel mania

travel promotor

travel routes

travel second class

travel sick

travel sickness

travelable

travelator

traveled

<hr> معنی : سالک، غریب، سیار، سایر، سیاح، مسافر، عابر، رهنورد، پی سپار رهنورد، پی سپار <hr> معانی دیگر : مسافر، پی سپار رهنورد

معنی : سالک، غریب، سیار، سایر، سیاح، مسافر، عابر، رهنورد، پی سپار رهنورد، پی سپار معانی دیگر : مسافر، پی سپار رهنورد

traveler

<hr> معنی : چک مسافرتی <hr> معانی دیگر : چک مسافرتی چک مسافرتی

معنی : چک مسافرتی معانی دیگر : چک مسافرتی چک مسافرتی

traveler's check

traveler's diarrhea

travelers check

<hr> معنی : سفر، عمل پیمودن، عمل طی کردن، متحرک، سیار

معنی : سفر، عمل پیمودن، عمل طی کردن، متحرک، سیار

traveling

<hr> معنی : فروشنده سیار <hr> معانی دیگر : فروشنده ی سیار (به ویژه از شهر به شهر)

معنی : فروشنده سیار معانی دیگر : فروشنده ی سیار (به ویژه از شهر به شهر)

traveling salesman

travellable

<hr> معنی : سیار، سایر، رهنورد، پی سپار رهنورد، پی سپار <hr> معانی دیگر : مسافر

معنی : سیار، سایر، رهنورد، پی سپار رهنورد، پی سپار معانی دیگر : مسافر

traveller

traveller's check

travellers cheque

travellers' check

<hr> معنی : عمل پیمودن، عمل طی کردن

معنی : عمل پیمودن، عمل طی کردن

travelling

travelling bag

travelling circus

travelling expenses

travelling fair

travelling fugue

travelling kit

travelling market

travelling order

<hr> معنی : فروشنده سیار

travelling salesman

travelling story

travelocity

travelodge

<hr> معنی : سخنرانی درباره مسافرت <hr> معانی دیگر : traversabel سخنرانی درباره مسافرت

معنی : سخنرانی درباره مسافرت معانی دیگر : traversabel سخنرانی درباره مسافرت

travelogue

travels

<hr> معنی : قابل عبور <hr> معانی دیگر : قابل عبور

معنی : قابل عبور معانی دیگر : قابل عبور

traversable

traversal

<hr> معنی : اشکال، مسیر، عبورجاده، حجاب حاجز، درب تاشو، مانع حائل، متقاطع، عبور کردن، طی کردن، گذشتن از، پیمودن، قطع کردن <hr> معانی دیگر : پس و پیش رفتن، گذشتن، گذراندن، در جهت مخالف (چیزی) حرکت کردن، مخالفت کردن، تضاد داشتن، (با دقت) بررسی کردن، آزمودن، برآورد کردن، (بر روی محور خود) چرخاندن، معطوف کردن یا شدن، چرخیدن، (در امتداد چیزی) حرکت کردن، نوردیدن، در نوردیدن، گذرش، (حقوق - رسما) انکار کردن، منکر شدن، رد کردن، حاشا کردن، (دادگاه) انکار رسمی، خط قاطع، همبر، تیر یا دیرک افقی، ستون یا دیوار عرضی، (مهجور) مانع، حرکت عرضی یا اریب یا زیگزاگ، پهناد روی، (راه یا راهرو و غیره) میانبر، عرضی، از پهنا، پهنادی

معنی : اشکال، مسیر، عبورجاده، حجاب حاجز، درب تاشو، مانع حائل، متقاطع، عبور کردن، طی کردن، گذشتن از، پیمودن، قطع کردن معانی دیگر : پس و پیش رفتن، گذشتن، گذراندن، در جهت مخالف (چیزی) حرکت کردن، مخالفت کردن، تضاد داشتن، (با دقت) بررسی کردن، آزمودن، برآورد کردن، (بر روی محور خود) چرخاندن، معطوف کردن یا 

traverse

traverser

<hr> (سنگ) تراورتن، آهک سنگ، travertin : مع، سنگ اهک سفید رنگ، تراورتن

(سنگ) تراورتن، آهک سنگ، travertin : مع، سنگ اهک سفید رنگ، تراورتن

travertine

<hr> معنی : تعبیر هجو امیز، تقلید مسخره امیز کردن <hr> معانی دیگر : (مجازی) مسخره بازی، تحریف آشکار، مضحکه، تقلید خنده آور، تقلید برای انتقاد و تمسخر، مضحکه کردن، (برای انتقاد و تمسخر) تقلید درآوردن

معنی : تعبیر هجو امیز، تقلید مسخره امیز کردن معانی دیگر : (مجازی) مسخره بازی، تحریف آشکار، مضحکه، تقلید خنده آور، تقلید برای انتقاد و تمسخر، مضحکه کردن، (برای انتقاد و تمسخر) تقلید درآوردن

travesty

travolator

travolta

<hr> معنی : بند، دام یا تور، با تور کیسهای ماهی گرفتن، کشیدن <hr> معانی دیگر : تور ماهیگیری (به ویژه تور کیسه مانندی که در راستای ته دریا حرکت می دهند - trawlnet هم می گویند)، تور کیسه ای، طناب شناور (طناب سوار بر گوی یا چوب پنبه که تورهای ماهیگیری بر آن آویخته می شوند - trawl line هم می گویند)، (با تورکیسه ای یا طناب شناور) ماهی گرفتن، کیسه ای که درته دریاکشیده میشود

معنی : بند، دام یا تور، با تور کیسهای ماهی گرفتن، کشیدن معانی دیگر : تور ماهیگیری (به ویژه تور کیسه مانندی که در راستای ته دریا حرکت می دهند - trawlnet هم می گویند)، تور کیسه ای، طناب شناور (طناب سوار بر گوی یا چوب پنبه که تورهای ماهیگیری بر آن آویخته می شوند - trawl line هم می گویند)، (با تورکیسه ا

trawl

<hr> معنی : کرجی ماهیگیری <hr> معانی دیگر : کشتی ماهیگیری

معنی : کرجی ماهیگیری معانی دیگر : کشتی ماهیگیری

trawler

trawling

<hr> معنی : طبق، سینی، جعبه دو خانه <hr> معانی دیگر : دوری، رامگا، تریان، ترنیان، تبنگ

معنی : طبق، سینی، جعبه دو خانه معانی دیگر : دوری، رامگا، تریان، ترنیان، تبنگ

واژه های حرف "t" - انگلیسی به انگلیسی