طعم خوداکسیدی

طعم داشتن

طعم دودی

طعم ذرتی

طعم رنگ

طعم سبزی

طعم سوختگی

طعم صابونی

طعم غیرعلوفه ای

طعم فلزی

طعم لاستیک

طعم لوبیایی

طعم ماهی

طعم مومی

طعم میوه ای

طعم نموری

طعم نوراکسیدی

طعم پختگی

طعم پنیری

طعم چوب

طعم کره ای

طعم کلمی

<hr> مترادف طعمه : خوراک، غذا، نواله، خوردنی، رزق، روزی، صید، خوراک جانور <hr> برابر پارسی : خوردنی، خوراک، خورش

مترادف طعمه : خوراک، غذا، نواله، خوردنی، رزق، روزی، صید، خوراک جانور برابر پارسی : خوردنی، خوراک، خورش

طعمه

طعمه افزار

<hr> مترادف طعمه خوار : غذاخور، جیره خوار ، روزی رسان، رزق ده، رزاق <hr> متضاد طعمه خوار : جیره ده

مترادف طعمه خوار : غذاخور، جیره خوار ، روزی رسان، رزق ده، رزاق متضاد طعمه خوار : جیره ده

طعمه خوار

طعمه خور

<hr> مترادف طعمه دادن : طعام دادن، خوراک دادن، غذا دادن

مترادف طعمه دادن : طعام دادن، خوراک دادن، غذا دادن

طعمه دادن

طعمه ساختن

طعمه کردن

<hr> مترادف طعن : زخم زبان، سرزنش، طعنه، عیب جویی، کنایه، گوشه، ملامت، عیب گفتن، سرزنش کردن، کنایه زدن، نیزه زدن، نیزه زنی

مترادف طعن : زخم زبان، سرزنش، طعنه، عیب جویی، کنایه، گوشه، ملامت، عیب گفتن، سرزنش کردن، کنایه زدن، نیزه زدن، نیزه زنی

طعن

<hr> مترادف طعن امیز : ( طعن آمیز ) سرزنش آلود، سرزنش بار، شماتت آمیز، شماتت بار، طعنه آمیز، طعن آلود، ملامت آمیز، ملامت بار <hr> متضاد طعن امیز : ( طعن آمیز ) ستایش آمیز

مترادف طعن امیز : ( طعن آمیز ) سرزنش آلود، سرزنش بار، شماتت آمیز، شماتت بار، طعنه آمیز، طعن آلود، ملامت آمیز، ملامت بار متضاد طعن امیز : ( طعن آمیز ) ستایش آمیز

طعن امیز

طعن زدن

طعن و طنز

طعن و لعن

<hr> مترادف طعن کردن : سرزنش کردن، عیب کردن، شماتت کردن، بد گفتن، ملامت کردن <hr> متضاد طعن کردن : ستایش کردن، ستودن

مترادف طعن کردن : سرزنش کردن، عیب کردن، شماتت کردن، بد گفتن، ملامت کردن متضاد طعن کردن : ستایش کردن، ستودن

طعن کردن

<hr> مترادف طعنه : بدگویی، سرزنش، شماتت، طعن، لوم، ملامت، نیش و کنایه، سرزنش کردن، نیزه زنی، ضربت نیزه <hr> برابر پارسی : سرزنش، سرکوفت، بدگویی

مترادف طعنه : بدگویی، سرزنش، شماتت، طعن، لوم، ملامت، نیش و کنایه، سرزنش کردن، نیزه زنی، ضربت نیزه برابر پارسی : سرزنش، سرکوفت، بدگویی

طعنه

<hr> مترادف طعنه امیز : ( طعنه آمیز ) سرزنش آمیز، طعن آمیز، ملامت آلود، ملامت آمیز، ملامت بار، نیش آلود <hr> برابر پارسی : ( طعنه آمیز ) نیشدار، گوشه دار، سرکوفت آمیز

مترادف طعنه امیز : ( طعنه آمیز ) سرزنش آمیز، طعن آمیز، ملامت آلود، ملامت آمیز، ملامت بار، نیش آلود برابر پارسی : ( طعنه آمیز ) نیشدار، گوشه دار، سرکوفت آمیز

طعنه امیز

طعنه اوردن

طعنه تراش

طعنه داشتن

<hr> مترادف طعنه زدن : ملامت کردن، سرزنش کردن، کنایه زدن، زخم زبان زدن، نیش وکنایه زدن، شماتت کردن <hr> متضاد طعنه زدن : تحسین کردن، ستایش کردن

مترادف طعنه زدن : ملامت کردن، سرزنش کردن، کنایه زدن، زخم زبان زدن، نیش وکنایه زدن، شماتت کردن متضاد طعنه زدن : تحسین کردن، ستایش کردن

طعنه زدن

<hr> مترادف طعنه زن : ملامتگر، سرزنشگر، سرزنش کننده <hr> متضاد طعنه زن : ستایشگر، ستانیده، مداح

مترادف طعنه زن : ملامتگر، سرزنشگر، سرزنش کننده متضاد طعنه زن : ستایشگر، ستانیده، مداح

طعنه زن

<hr> مترادف طعنه زنان : سرزنش کنان، ملامت کنان، نیش وکنایه زنان

مترادف طعنه زنان : سرزنش کنان، ملامت کنان، نیش وکنایه زنان

واژه های حرف "ط" - فرهنگ فارسی