جملات نمونه

<hr> عرفانی، راز و رزانه، صوفیانه، دارای معنی اخلاقی یا نمادین، رجوع شود به: mystic، استعاری، پوشیده، باطنی، رمزی، سری، درونی

عرفانی، راز و رزانه، صوفیانه، دارای معنی اخلاقی یا نمادین، رجوع شود به: mystic، استعاری، پوشیده، باطنی، رمزی، سری، درونی

mystical

<hr> بطور رمزی یااستعاری، بطور پوشیده، از روی تصوف

بطور رمزی یااستعاری، بطور پوشیده، از روی تصوف

mystically

<hr> معنی : عرفان، تصوف، فلسفه درویش ها <hr> معانی دیگر : راز و رزی، درویشی

معنی : عرفان، تصوف، فلسفه درویش ها معانی دیگر : راز و رزی، درویشی

mysticism

<hr> معنی : گیج سازی، مشکل وپیچیده سازی <hr> معانی دیگر : گیج سازی، مشکل وپیچیده سازی

معنی : گیج سازی، مشکل وپیچیده سازی معانی دیگر : گیج سازی، مشکل وپیچیده سازی

mystification

<hr> معنی : رمزی کردن، گیچ کردن <hr> معانی دیگر : سردرگم کردن، مبهوت کردن، گیج کردن، کلک زدن، حقه سوار کردن

معنی : رمزی کردن، گیچ کردن معانی دیگر : سردرگم کردن، مبهوت کردن، گیج کردن، کلک زدن، حقه سوار کردن

mystify

mystifying

<hr> معنی : جیبه عرفانی، جذبه و شهرت معنوی <hr> معانی دیگر : ابهت، راز و رمز، رازگونگی، جذبه

معنی : جیبه عرفانی، جذبه و شهرت معنوی معانی دیگر : ابهت، راز و رمز، رازگونگی، جذبه

mystique

<hr> معنی : افسانه، اسطوره <hr> معانی دیگر : دستان (با legend و saga مقایسه شود)، داستان ساختگی، عقیده ی غیر علمی، رجوع شود به: mythology، مخفف: mythology

معنی : افسانه، اسطوره معانی دیگر : دستان (با legend و saga مقایسه شود)، داستان ساختگی، عقیده ی غیر علمی، رجوع شود به: mythology، مخفف: mythology

myth

<hr> اسطوره ای، دستانی <hr> mythic(al) افسانه ای، موهوم

اسطوره ای، دستانی mythic(al) افسانه ای، موهوم

mythic

<hr> معنی : اسطورهای، افسانه امیز <hr> معانی دیگر : دستانی، رجوع شود به: mythic

معنی : اسطورهای، افسانه امیز معانی دیگر : دستانی، رجوع شود به: mythic

mythical

<hr> وابسته به اسطوره شناسی، اسطوره شناسانه، اسطوره ای، دستانی، افسانه ای، موهوم، وابسته به تاری&nbsp;اساطیر

وابسته به اسطوره شناسی، اسطوره شناسانه، اسطوره ای، دستانی، افسانه ای، موهوم، وابسته به تاری اساطیر

mythological

<hr> معنی : اساطیر، اسطوره شناسی، افسانه شناسی <hr> معانی دیگر : دستان شناسی، کتاب اسطوره ها، دستان نامه

معنی : اساطیر، اسطوره شناسی، افسانه شناسی معانی دیگر : دستان شناسی، کتاب اسطوره ها، دستان نامه

mythology

<hr> معنی : افسانه، علم اساطیر <hr> معانی دیگر : افسانه، علم اساطیر

معنی : افسانه، علم اساطیر معانی دیگر : افسانه، علم اساطیر

mythos

<hr> (پزشکی - خشکی نابهنجار پوست و کند شدن کنش وری جسمی و فکری در اثر کم کاری غده ی تیروئید) میگزودم

(پزشکی - خشکی نابهنجار پوست و کند شدن کنش وری جسمی و فکری در اثر کم کاری غده ی تیروئید) میگزودم

myxedema

<hr> (پزشکی - غده ی بافت های همبند که حاوی مواد لزج است) میگزوم

(پزشکی - غده ی بافت های همبند که حاوی مواد لزج است) میگزوم

myxoma

<hr> (پزشکی)، تشکیل میگزوم های متعدد، خرگوش مرگی

(پزشکی)، تشکیل میگزوم های متعدد، خرگوش مرگی

واژه های حرف "m" - جملات نمونه