انگلیسی به فارسی

default option

default value

defaultant

defaulted

<hr> معنی : باقی دار <hr> معانی دیگر : کوتاهی کننده، قصورکننده، طفره زن، سربازمقصر

معنی : باقی دار معانی دیگر : کوتاهی کننده، قصورکننده، طفره زن، سربازمقصر

defaulter

defaulters

defaulting

defaultless

defaulture

<hr> معنی : ابطال، شکست، باطل سازی، بطلان، شرط بطلان یا القاء <hr> معانی دیگر : (سند و قرارداد) فسخ، الغا، القاء

معنی : ابطال، شکست، باطل سازی، بطلان، شرط بطلان یا القاء معانی دیگر : (سند و قرارداد) فسخ، الغا، القاء

defeasance

defeasanced

defease

<hr> معنی : فسخ کردنی <hr> معانی دیگر : قابل القاء، فس&nbsp; کردنی

معنی : فسخ کردنی معانی دیگر : قابل القاء، فس کردنی

defeasible

defeasibleness

defeasive

<hr> معنی : هزیمت، شکست، شکست دادن، پیروز شدن، مغلوب ساختن، از شکل افتادهگی <hr> معانی دیگر : برباد دادن، نقش برآب کردن، ناکام کردن، باخت، مغلوب کردن، فایق آمدن، خنثی کردن، عقیم کردن

معنی : هزیمت، شکست، شکست دادن، پیروز شدن، مغلوب ساختن، از شکل افتادهگی معانی دیگر : برباد دادن، نقش برآب کردن، ناکام کردن، باخت، مغلوب کردن، فایق آمدن، خنثی کردن، عقیم کردن

defeat

<hr> معنی : شکست خورده <hr> معانی دیگر : شکست دادن، هزیمت، مغلوب ساختن شکست، از شکل افتاده گی، بی قوارگی

معنی : شکست خورده معانی دیگر : شکست دادن، هزیمت، مغلوب ساختن شکست، از شکل افتاده گی، بی قوارگی

defeated

defeater

defeaters

defeating

<hr> معنی : اعتراف به شکست، شکست گرایی، یاس و بدبینی <hr> معانی دیگر : اعتراف به شکست، یاس و بدبینی، شکست گرایی

معنی : اعتراف به شکست، شکست گرایی، یاس و بدبینی معانی دیگر : اعتراف به شکست، یاس و بدبینی، شکست گرایی

defeatism

defeatist

defeatists

defeatment

<hr> معنی : شکست، از شکل افتادهگی <hr> معانی دیگر : (قدیمی) عیب، نقص، زشتی، از ریخت افتادگی، بیقوارگی

معنی : شکست، از شکل افتادهگی معانی دیگر : (قدیمی) عیب، نقص، زشتی، از ریخت افتادگی، بیقوارگی

defeature

defecant

<hr> معنی : خارج کردن مدفوع <hr> معانی دیگر : خالص کردن یا شدن، تصفیه کردن، ناخالصی (چیزی را) گرفتن، طب تخلیه کردن شکم از براز

معنی : خارج کردن مدفوع معانی دیگر : خالص کردن یا شدن، تصفیه کردن، ناخالصی (چیزی را) گرفتن، طب تخلیه کردن شکم از براز

defecate

<hr> معنی : خروج مدفوع، تخلیه شکم، تخلیه کردن شکم <hr> معانی دیگر : خروج مدفوع، تخلیه شکم

معنی : خروج مدفوع، تخلیه شکم، تخلیه کردن شکم معانی دیگر : خروج مدفوع، تخلیه شکم

defecation

defecator

<hr> معنی : علت، عیب، نقص، قصور، کمبود، کاستی، اهو، نکته ضعف، معیوب ساختن، مرتد شدن، ترک کردن <hr> معانی دیگر : (به دلایل سیاسی از کشور خود) فرار کردن، جلای وطن کردن، پناهنده سیاسی شدن، ضعف، نقصان، (حزب یا دسته ای را برای پیوستن به حزب مخالف) ترک کردن، پشت کردن

معنی : علت، عیب، نقص، قصور، کمبود، کاستی، اهو، نکته ضعف، معیوب ساختن، مرتد شدن، ترک کردن معانی دیگر : (به دلایل سیاسی از کشور خود) فرار کردن، جلای وطن کردن، پناهنده سیاسی شدن، ضعف، نقصان، (حزب یا دسته ای را برای پیوستن به حزب مخالف) ترک کردن، پشت کردن

defect

defected

defecter

defecters

defectibility

defecting

<hr> معنی : ارتداد، فرار، پناهندگی <hr> معانی دیگر : عیب

معنی : ارتداد، فرار، پناهندگی معانی دیگر : عیب

defection

defections

defectious

<hr> معنی : معیوب، معلول، ناقص، دارای کمبود، نا تمام <hr> معانی دیگر : ناقص، ناتمام، دارای کمبود، معیوب

معنی : معیوب، معلول، ناقص، دارای کمبود، نا تمام معانی دیگر : ناقص، ناتمام، دارای کمبود، معیوب

واژه های حرف "d" - انگلیسی به فارسی