پیشنهاد کاربران

employeeبه فارسی

<hr> معنی : کارفرما، استخدام کننده <hr> معانی دیگر : گمارنده

معنی : کارفرما، استخدام کننده معانی دیگر : گمارنده

employer

employer liability insurance

employer's perspective

employers

employing

<hr> معنی : استخدام، بکارگیری، کارگماری <hr> معانی دیگر : گمارش، به کار گماری، کار، شغل، حرفه، اشتغال، کارمندی، به کار گیری

معنی : استخدام، بکارگیری، کارگماری معانی دیگر : گمارش، به کار گماری، کار، شغل، حرفه، اشتغال، کارمندی، به کار گیری

employment

employment agancy

employment agency

employment exchange

employment history

employment insurance

employment opportunities

employment prospects

employment rate

employs

emporia

emporio

<hr> معنی : بازار بزرگ، مرکز فروش، جای بازرگانی <hr> معانی دیگر : (محل بازرگانی) بازار، سوداگرخانه

معنی : بازار بزرگ، مرکز فروش، جای بازرگانی معانی دیگر : (محل بازرگانی) بازار، سوداگرخانه

emporium

<hr> معنی : اختیار دادن، وکالت دادن، قدرت دادن، صاحب اختیار و قدرت کردن <hr> معانی دیگر : صلاحیت دادن، قادر کردن، توانمند کردن، توانایی دادن، اجازه دادن

معنی : اختیار دادن، وکالت دادن، قدرت دادن، صاحب اختیار و قدرت کردن معانی دیگر : صلاحیت دادن، قادر کردن، توانمند کردن، توانایی دادن، اجازه دادن

empower

empowere

empowered

empowering

empowerment

empowerments

empowers

<hr> معنی : ملکه، شهبانو، امپراتریس، زن امپراتور <hr> معانی دیگر : (مجازی) صاحب اختیار (مونث)، زن با نفوذ و نیرومند، (مونث) همسر امپراتور، امپرس

معنی : ملکه، شهبانو، امپراتریس، زن امپراتور معانی دیگر : (مجازی) صاحب اختیار (مونث)، زن با نفوذ و نیرومند، (مونث) همسر امپراتور، امپرس

empress

empressed

<hr> عمران : تجربى معمارى : تجربى

عمران : تجربى معمارى : تجربى

emprical

empruntaient

emptied

<hr> تهی بودن، خالی بودن، جای تهی، بیهودگی

تهی بودن، خالی بودن، جای تهی، بیهودگی

emptiness

empting

emptor

<hr> معنی : تهی، مجوف، خالی، چیز تهی، پوچ، خالی کردن، تهی شدن <hr> معانی دیگر : خالی از سکنه، خالی از مردم، خلوت، توخالی، پوک، کاواک، بی معنی، (عامیانه) گرسنه، تهی کردن، (محتویات چیزی را) بیرون ریختن، (با into یا onto یا on) کاسه به کاسه کردن، ریختن، لخت، برهنه، بی اثاثیه (یا لوازم مربوطه)، (بطری و واگن و کامیون و غیره) بی محتوا، بطری خالی، واگن خالی (و غیره)

معنی : تهی، مجوف، خالی، چیز تهی، پوچ، خالی کردن، تهی شدن معانی دیگر : خالی از سکنه، خالی از مردم، خلوت، توخالی، پوک، کاواک، بی معنی، (عامیانه) گرسنه، تهی کردن، (محتویات چیزی را) بیرون ریختن، (با into یا onto یا on) کاسه به کاسه کردن، ریختن، لخت، برهنه، بی اثاثیه (یا لوازم مربوطه)، (بطری و واگن و کام

empty

empty bed contact time

empty belly

empty bus

empty calories

empty energy food

empty feeling

empty glass

<hr> دست خالی، تهی دست، بینوا، بدون هدیه، دست خالی تهی مغز

دست خالی، تهی دست، بینوا، بدون هدیه، دست خالی تهی مغز

واژه های حرف "e" - پیشنهاد کاربران